* ۱۶ آذر، متعلق دانشجوى ضد آمریکا است
جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر سال ۳۲ که در آن، سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریبا چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاد، یعنى بعد از کودتاى ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله دانشجویان در دانشگاه تهران، یک انفجار در فضا و در محیط به وجود مىآید، چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، (به) ایران آمد، به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتاى ۲۸ مرداد بودند.
این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات مىکنند که البته با سرکوب مواجه مىشوند و سه نفرشان هم کشته مىشوند. حالا ۱۶ آذر در همه سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوى ضد نیکسون است، دانشجوى ضد آمریکا است، دانشجوى ضد سلطه است.
* دانشجو؛ روشنفکرِ تمام عیار مسلمان
دانشجو و دانشگاهى قشر برگزیده جامعه اند. این تعارف نیست. شما امید آینده کشورید. در واقع، پاره دل ملت و دلبستگى بلندمدت ملت، شما هستید. برداشت و توقع بنده و نظام اسلامى از جماعت دانشجو این است که فکر مىکنیم دانشجو یک روشنفکر تمامعیار مسلمان است، متدین است.
* انتظار رهبری از محیط دانشجویی
آن چیزى که ما از محیط دانشجوییمان انتظار داریم، پیشرفت علم، پیشرفت اندیشه سیاسى، عمق اندیشه دینى و ایمان دینى، عمق معرفت دینى و روشنبینى دینى، دستیافتن به قلمروهاى جدید، هم در زمینه علم، هم در زمینه سیاست، هم در زمینه معرفت دینى در محیط دانشجویى است، البته به کمک راهنمایان هر بخشى. شما براى کار علمى باید استاد داشته باشید، براى کار معرفت دینى باید استاد داشته باشید، براى کار سیاست هم همینجور است. کار را شما مىکنید، او راهنمایى مىکند. دانشگاه ما و محیط دانشجویى ما بایستى در همه این عرصهها پیشرفتهاى حقیقى و چشمگیرى کند و این پیشرفتها را انشاءالله خواهد کرد.
* توجه به معنویت در کنار علم
عزیزان من! به علم اهمیت دهید. کلید اصلى بازکردن قفلهاى گوناگون، اهمیتدادن به علم است. البته در کنار آن، این امر بدیهى را هم باید در نظر داشته باشید که علم و عالم، همان قدر که مىتوانند مفید باشند، مىتوانند مضر هم باشند. اگر کسى که علم در وجود او هست، تقوا و پرهیزگارى و امانت و صداقت در او نباشد، مىتواند موجود مضرى باشد، مىتواند علیه کشور و مصالح کشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراین، در کنار علم، فرهنگ و تزکیه و اخلاق و معنویت هم لازم است، در این هیچ شبهه نکنید. حرکتهایى (را) که (برخى) انجام مىدهند براى اینکه محیط دانشگاه و دانشجو را محیط بىدینى و بىمعنویتى کنند، به نظر من گرچه یک مقدارش از روى غفلت است، اما یک مقدارش هم حسابشده است. در این قضیه خیلىها مقصرند.
* تشکلهاى دانشجویى و اهداف آن
تشکلهاى دانشجویى براى رسیدن به آرمانها به وجود مىآیند که فراتر از مسأله به قدرت سیاسى رسیدن و حکومت را به دستگرفتن است. هدفهاى اصلى تشکلهاى دانشجویى همان چیزهایى است که بر روى طاق بلند جنبش دانشجویى نوشته شده؛ ضدیت با استکبار، کمک به پیشرفت کشور، کمک به اتحاد ملى، کمک به پیشرفت علم، حضور و شرکت در مبارزه و پیکار همگانى ملت ایران براى غالبآمدن بر توطئهها و بر دشمنىها. اینها هدف اصلى است، این را باید فراموش نکنند.
* بدترین اشکال محیط دانشجویى
اصل اینکه دانشجو حرفش را روشن و صریح و آشکار بزند و دچار سیاسىکارى نشود، چیز مطلوبى است. بدترین اشکال و اشکالِ وارد بر محیط دانشجویى این است که دانشجو دچار محافظهکارى شود و حرفش را با ملاحظه موقع و مصلحتِ خیالى بیان کند، نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحت در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطا است. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزهدل، با یک آدم سیاسىکار باید در همین باشد، حرفتان را صریح بزنید، آنچه را که مىزنید، از دل بزنید و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصههاى دانشجویى است.
* روحیه آرمانگرایى و تمسک به اصول فکرى
شما محافظه کار نشوید. ممکن است گذشت سن، بعضیها را محافظه کار کند، اما موتور حرکت، جوانى است. جوان ما نباید محافظهکار شود. جوان باید آرمانگرا باشد. از آرمانها کوتاه نیایید. آرمانها را بخواهید، قلهها را بطلبید تا یقین بکنیم که به نیمه راه لااقل خواهیم رسید. البته اگر قله را بطلبید، بنده یقین مىکنم به خود قله هم خواهید رسید. روحیه آرمانگرایى را که از جمله مصادیق روحیه آرمانگرایى، تمسک به اصول و مبانى فکرى است، از دست ندهید.
* سیاست در دانشگاهها به این معناست
(چیزى که) من همیشه در مواجهه با دانشجویان، روى آن تکیه مىکنم، «پیداکردن قدرت تحلیل مسایل و جریانهاى مهم کشور» است. سیاست در دانشگاهها - که بنده همیشه روى آن تأکید کردهام - به این معنا است. ما دو کار سیاسى داریم؛ (یکى) سیاستزدگى و سیاستبازى است. این را من به هیچ وجه تأیید نمىکنم؛ نه در دانشگاه و نه در بیرون دانشگاه، به خصوص در دانشگاه. یکى هم سیاستگرى است، یعنى حقیقتا فهم و قدرت تحلیل سیاسى پیداکردن که یکى از وظایف تشکلهاى دانشجویى این است.
* چرا کرسىهاى آزاداندیشى را به وجود نیاوردید
جنجال فکرى غیر از مباحثات صحیح است. بنده گفتم کرسى آزادفکرى را در دانشگاهها به وجود بیاورید. شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسى آزادفکرى سیاسى را، کرسى آزادفکرى معرفتى را (در) همین دانشگاه تهران، همین دانشگاه شریف، همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد. حق اینجورى نمایان نمىشود که کسى یک انتقادى را پرتاب بکند، اینجورى که حق درست فهمیده نمىشود. ایجاد فضاى آشفته ذهنى با لفاظىها، هیچ کمکى به پیشرفت کشور نمىکند. شما تجربه این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آن (چیزى) که کمک مىکند به پیشرفت کشور، آزادى واقعى فکرها است، یعنى آزادانه فکرکردن، آزادانه مطرحکردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاهنکردن. یک وقت شما یک حرفى (را) مىزنید، ناگهان مىبینید همه ناظران سیاسى جهان که وجودشان انباشته از پلیدى و خباثت است، براى شما کف مىزنند. به این تشویق نشوید. به قول رایج بین جوانها، جَوگیر نشوید. بحث درست بکنید، بحث منطقى بکنید. سخنى را بشنوید، سخنى را بگویید، بعد بنشینید فکر کنید. این همان دستور قرآن است؛ «فبشر عبادى الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، سخن را باید (شنید)، بهترین را انتخاب کرد.
آزاداندیشى جایش توى تلویزیون نیست؛ آزاداندیشى جایش توى جلسات تخصصى است، مثلًا فرض کنید در زمینه فلان مسأله سیاسى، یک جلسه تخصصىِ دانشجویى بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند، این مىشود آزاداندیشى. همین جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همین جور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانى است؛ همین جور، بحث سر یک مسأله علمى است. بنابراین جلسه باید جلسه تخصصى باشد؛ و الّا توى جلسات عمومى و در صدا و سیما دو نفر بیایند بحث کنند، آن کسى که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد؛ آن کسى غلبه خواهد کرد که بیشتر عیّارىِ کار دستش است و مىتواند بازیگرى کند.
این کرسىهاى آزاداندیشى که ما عرض کردیم، پیشنهاد کردیم در دانشگاهها و در حوزهها به راه بیفتد، مىتواند یک جریان سیال فکرىِ بسیار باارزشى را در جامعه به راه بیندازد.
دیدگاه شما