تازه های سایت

کد مطلب: 12052
13. مرداد 1392 - 10:49
بالاخره بعد از 8 سال دوران خاتمی هم به پایان رسید و مردم منتظر بودند تا رئیس‌جمهور جدیدشان را بشناسند. طبیعتا با آمدن رئیس‌جمهور جدید، گفتمان تازه‌ی دیگری نیز قد علم می‌کرد. در این بین اما مردم از میان تمام گفتمان‌های انتخاباتی، به گفتمان عدالت و خدمت که از سوی احمدی‌نژاد مطرح شده بود اقبال بیشتری نشان دادند و او را بعنوان رئیس‌جمهور منتخب خود برگزیدند.
s_200_150_16777215_00_images_Notepad_4_reis-jomhor.jpg

 

نگاه مردم دنیا به جایگاه ریاست‌جمهوری یقینا تفاوت‌های عمده ای با دیدگاه ایرانیان دارد، بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ چرا که با پیروزی انقلاب اسلامی ادبیات جدیدی به دنیای امروز ورود پیدا کرد، علی‌الخصوص در وادی سیاست و ادراه‌ی جامعه.

 

فارغ از این مسئله،ادبیات سیاسیون و دولتمردان یک نظام سیاسی و نوع عملکرد آنها همواره طیف متنوعی از تصورات و پندارها را در مورد عرصه‌ی ریاست جمهوری، بوجود آورده است. نوعا هرگاه مسئولان یک کشور رفتاری را در پیش گرفته و به آن خو کنند، مردم نیز به تاسی از آنها همانگونه رفتار خواهند کرد.امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند:((الناس علی دین ملوکهم)).مردمان بر دین حاکمانشان هستند!

 

این جریان در تاریخ سی و پنج ساله‌ی انقلاب اسلامی ما هم به شکلی رخ داد. هر چند برخی به این مسئله اعتقاد نداشته و آنرا نمی‌پذیرند لیکن گذر زمان صحت و سقم آن را بر همگان روشن ساخته است و کسی نمی‌تواند منکر آن گردد!

 

در دوره‌ی بنی صدر بدلیل خیانت‌ها و رویکرد ضد‌انقلابی شخص رئیس‌جمهور و نیز نوپائی انقلاب و به تبع آن عدم شناخت صحیح جامعه از منصب ریاست‌جمهوری و حساسیت‌های آن، مردم فرصت آنرا نیافتند که به دریافت روشن و برداشت دقیقی از این جایگاه دست یابند!

 

بعد از دوران سیاه بنی صدر و روی کار آمدن شخصیت انقلابی و خدومی مثل شهید رجائی(ره) بعنوان رئیس‌جمهور منتخب ملت و البته افزایش بصیرت و آگاهی مردم در جریان برخورد با حوادث و فتنه‌های اوایل انقلاب، مردم توانستند به درک بهتر و عمیق‌تری از مسند ریاست جمهوری آن هم همسو با مرام و ارزش‌های انقلابی برسند و رئیس‌جمهور در میان ایشان بعنوان یک خادم جهادگر و انقلابی شناخته شود، هر چند که مدت ریاست‌جمهوری آن شهید بزرگوار کوتاه بود و دست ظالم استکبارجهانی رجائی خدوم را از دامن انقلاب و ملت برچید و او را بسوی پروردگارش رهسپار نمود اما همین دوران اندک هم کافی بود تا رجایی برای همیشه در قلوب مردم جاودانه شود.

 

نگاه خدمتگذاری تا حدودی در دوران ریاست جمهوری حضرت آقا بدلیل فضای انقلابی دوران دفاع مقدس و نیز حضور ایشان بعنوان رئیس‌جمهور محبوب در راس هیئت دولت نیز بر جامعه حکمفرما بود!

 

بعد از رحلت حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی وارد مرحله‌ی تازه‌ای شد. در این دوران به علت رویکردها و رفتارهای سیاسیون و دولتمردان جدید تا مدتها گفتمان حاکم بر مجموعه‌ی دولت از گفتمان خدمتگذاری و کار جهادی فاصله گرفت و به سمت و سوئی نادرست سوق یافت!

 

در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به تدریج گفتمان اشرافیت و رفاه طلبی هیئت دولت و بدنبال آن کشور را فرا‌گرفت. حاکمیت اشرافیگری باعث ظهور و بروز پدیده‌ای نو و البته بسیار زشت بنام ((آقازادگی)) شد!

 

این مسئله بخصوص در شخص رئیسجمهور وقت و خاندان وی بوضوح عینیت یافت به گونه ای که هنوز بعد از گذشت سالیان دور، بزرگترین نماد آقازادگی و اشرافیت در کشور، فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی و شخص وی شناخته می‌شوند!

 

متاسفانه ثمره‌ی چنین گفتمانی که با توسعه‌محوری ناهمگون و لجام گسیخته که از اصلی‌ترین سیاست‌های دولت وقت بود- تلفیق یافته و پیدایش پدیده‌ی اسفناک ((شکاف عمیق طبقاتی)) بود که آثار مخرب و بعضا جبران ناپذیر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... را بدنبال خود داشت و هنوز که هنوز است ملت ایران با تبعات آن دست و پنجه نرم می‌کنند. حتی بسیاری بر این باورند که مشکلات اقتصادی امروز ناشی از همان سیاست‌های غلط و ناعادلانه‌ی دولت سازندگی است.

 

در دوران ریاست‌جمهوری آقای خاتمی نیز مطابق انتظار گفتمان جدید دیگری از درون دولت سربرآورد که علاوه بر اشرافیگری، دوری‌گزیدن از متن مردم و سیاست‌زدگی و نیز پشت‌کردن به ارزش‌های انقلاب‌اسلامی و خودباختگی مهم‌ترین شاخصه‌های آن بودند که البته در قالب فریبنده‌ی اصلاح‌طلبی رخ نموده و داعیه‌ی انقلابی‌گری نیز داشت!

 

اصلاح طلبی‌ای که هیچ‌گاه تعریف روشن و واضحی برای آن، از سوی سران اصلاحات ارائه نشد تا جائی که حتی رهبر‌انقلاب را به سخن‌گفتن واداشت و ایشان با طرح مسئله‌ی ((اصلاحات آمریکایی)) و تعریف شاخصه‌های آن، خطر ظهور آنرا گوشزد کرده و رسما خواهان مرزبندی اصلاح‌طلبان با این نوع اصلاح‌طلبی شدند.

 

خطری که گذر‌زمان واقعیت آنرا به عینه آشکار ساخت و هم آنجایی که سران اصلاحات و هم‌پیاله‌گانشان، با همراهی همه جانبه‌ی شخص خاتمی، کمر همت به نابودی شعائر اسلام و انقلاب و استحاله‌ی آرمان‌ها و ارزشهای آن بسته بودند!کار تا آنجا پیش رفت که حتی در دوره‌ای مردم از ابراز و اظهار شعارها و ارزشهای انقلابی‌شان در جامعه شرم داشتند و می‌رفت که فرهنگ و هویت ملی و اسلامی به قهقرا برود!

 

بعدها هم همین اصلاح‌طلبان در فتنه‌ی ننگین ۸۸ حاضر به پذیرش رای ملت نشده و خیابانها را صحنه‌ی جاه‌طلبی‌ها و آشوب‌آفرینی‌هایشان ساختند و دست در دست دشمنان قسم خورده‌ی انقلاب و ملت وقیحانه تا براندازی نظام مقدس اسلامی پیش رفتند. اما انگار از یاد برده بودند که:((و مکروا و مکرو الله والله خیرالماکرین)).

 

شاید وجه مشترک هر دو دولت سازندگی و اصلاحات، قدرت‌طلبی سران آنها بود که از هر وسیله‌ای برای دست یافتن به مناصب قدرت استفاده نمودند، منتها هر کدام به شیوه‌ای متفاوت.گویا آنها اینگونه می‌پنداشتند که کرسی ریاست‌جمهوری جایگاهی برای تحقق بخشیدن به آرزوهای شخصی و مطامع فردی‌شان است.

 

آقای خاتمی و حلقه‌ی یارانش هیچ‌گاه نتوانستند و البته نخواستند که ادعاها و خواسته‌هایشان را در مجامع علمی و محافل سیاسی و از طرق قانونی مطرح نموده و پیگیری نمایند؛ چرا‌که حتی خودشان هم می‌دانستند خواسته‌هایشان به هیچ عنوان مشروع نبوده و در هیچ نهاد علمی و قانونی قابل دفاع نیست به همین جهت متوسل به جایگاه دولت و ریاست‌جمهوری شدند و با قدرتی که این عرصه در اختیارشان می‌گذاشت، بدنبال پیاده‌کردن اهداف نا مشروعشان بودند و در واقع می‌خواستند به نحوی آنها را به مردم و کشور تحمیل کنند!

 

این در حالی است که اختیارات رئیس‌جمهور و قدرت و ضمانت اجرائی که قانون برای او در نظر گرفته است، فقط باید در جهت تامین نیازها و توسعه و آبادانی کشور و نیز خدمت‌رسانی به مردم و اعتلای‌انقلاب‌اسلامی بکار گرفته شود. اما آقایان هاشمی و خاتمی دقیقا ضد این اصل عمل کردند و از این قدرت بیشتر در جهت تامین منافع شخصی‌شان بهره بردند!

 

البته قصد ما سیاه‌نمایی دوران اصلاحات و سازندگی نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند منکر خدمات مثبت این دو دولت شود منتها سخن ما و نقد ما بر گفتمان و سیاست‌های کلی سران اصلی این دولت‌هاست و در مورد خدمات و تلاش‌های مجموعه‌ی دولت و وزاتخانه‌ها باید در فرصت دیگری به بحث و گفتگو نشست.

 

بالاخره بعد از ۸ سال دوران خاتمی هم به پایان رسید و مردم منتظر بودند تا رئیس‌جمهور جدیدشان را بشناسند. طبیعتا با آمدن رئیس‌جمهور جدید، گفتمان تازه‌ی دیگری نیز قد علم می‌کرد، در این بین اما مردم از میان تمام گفتمان‌های انتخاتی به گفتمان عدالت و خدمت که از سوی احمدی‌نژاد مطرح شده بود اقبال بیشتری نشان دادند و او را بعنوان رئیس‌جمهور منتخب خود برگزیدند. قطعا پاسخ به این سوال که چرا مردم به این گفتمان رای دادند در چند سطر نمی‌گنجد و می‌طلبد که جداگانه به آن پرداخته شود میتوان ادعا نمود که اصلی‌ترین دلیل اعتماد مردم به احمدینژاد همان مطرح کردن شعار عدالت و خدمتگذاری از سوی وی بود.

 

مردم سال ها شاهد پرداختن دولتمردان به حواشی و دور شدن از وظایف اصلی‌شان بودند که در نتیجه ی آن آرمان مظلوم عدالت به فراموشی سپرده شده و سال ها زیر دست و پای جاه طلبی های سیاسی لگدمال شد و طبقه ی مستضعف روز به روز ضعیف تر و مرفهین بی درد روز به روز فربه تر شدند.جامعه‌ی آنروز بیش از همیشه عطش عدالت داشت و احمدی‌نژاد هم این را بخوبی فهمیده بود و دقیقا دست روی همین نقطه گذاشت.

 

اما آیا احمدی‌نژاد پس از گذشت ۸ سال توانست به وعده های آن روزهایش جامه ی عمل بپوشاند؟! اکنون که دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد به پایان رسیده شاید بهتر بتوان به این پرسش پاسخ داد و میزان صداقت و پایبندی وی به شعارهای سال ۸۴ را سنجید.

 

هرکس که بخواهد با دیده‌ی انصاف بنگرد و از قضاوت‌های سلیقه‌ای و شخصی پرهیزد نماید یقینا به تلاش جهادی و اهتمام جدی احمدی‌نژاد و دولتش برای خدمتگذاری به ملت اذعان خواهد نمود و نخواهد توانست از خدمات کم نظیر و بعضا حتی بی نظیر دولت‌های نهم و دهم چشم‌پوشی کند. دقیق‌ترین، بهترین و منصفانه‌ترین تحلیل در مورد عملکرد دولت‌های نهم و دهم را باید در کلام رهبر معظم انقلاب جست:(( همه فهمیدند که رئیس‌جمهور محترم و همکارانشان در دولت حجم کارشان بسیار بالا و پرشتاب نسبت به همه‌ى دوره‌هاى دیگر بود و هست. حجم کار بالا و تلاش خستگى‌ناپذیر و اعراض از آسایشها و آسودگى‌ها و امتیازاتى که معمولاً مسئولان کشورها در دنیا دارند؛ استراحت می‌کنند، تفریح می‌روند، امتیاز می‌گیرند؛ اینها را نخواستن، ندیدن، طلب نکردن، امتیاز بزرگى است که این دولت بحمدالله از این امتیاز برخوردار بود.این دولت توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگیرد و به آنها افتخار کند و آنها را در جامعه مطرح کند. این دولت این شعارها را مطرح و برجسته کرد و در مجامع جهانى، احساس شرم از انگیزه‌هاى انقلابى و از اهداف انقلابى و از شیوه‌هاى انقلابى نکردکه این امر در جای خود خیلى کار بزرگى بود)).

 

بالاخره این بیانات واضح و مبرهن امام خامنه‌ای، نشان میدهد که احمدی‌نژاد به بخش عمده‌ای از شعارهایش در این ۸ سال پایبند بوده و توانسته گفتمان خدمت‌گذاری را در کشور نهادینه کند. دولت احمدی‌نژاد تا آن زمان که بدون پرداختن به حواشی و بدور از دعواهای سیاسی با تلاش فراوان به کار جهادی خود ادامه می‌داد همه شاهد پیشرفت‌های خیره‌کننده وچشمگیری در کشور بودند.

 

دستیابی به چرخه‌ی کامل فناوری هسته‌ای، فضایی شدن کشور و پرتاب ماهواره و ماهواره بر به فضا، رتبه‌ی یازدهم علمی دنیا و سرعت رشد علمی یازده برابری نسبت به متوسط جهانی، هفدهمین قدرت اقتصادی دنیا، اجرای تقریبا موفق هدفمندی یارانه ها(در عین اینکه تجربه اقتصادی کاملا جدید و بزرگی برای کشور محسوب می‌شد و حتی تحسین نهاد‌های بین‌المللی را نیز برانگیخت)،مدیریت بهینه‌ی مصرف سوخت، ساخت و توسعه‌ی مسکن مهر، توزیع سهام عدالت، پیشرفت در زمینه دانش لیزر و سلول‌های بنیادی و مهم‌تر از همه ارتقا و اعتلای جایگاه انقلاب اسلامی و افزایش قدرت آن در دنیا و بویژه منطقه، تنها بخشی از توفیقات مشهود دولت‌های نهم و دهم بود و بقول امام خامنه‌ای:((این دولت انقلاب را به ریل خود بازگرداند)).

 

اما متاسفانه احمدی‌نژاد نیز در دوران پایانی ریاست‌جمهوری‌اش با حمایت‌های بی‌جا و غیر منطقی از جریان انحرافی و سردمدار آن اسفندیار‌رحیم‌مشائی و نیز جدل‌های نابجا با مجلس، موجبات رنجش خاطر ملت و سرخوردگی طرفدارنش را فراهم‌آورده و محبوبیت دولت را نیز تا حد زیادی کاهش داد.

 

تقریبا از همان زمان بود که مشکلات اقتصادی تبدیل به یک معضل شده و بقول معروف داد همه را در آورد! قطعا بیش از همه مشغول‌شدن دولت به فرعیات و دور‌شدن از وظایف اصلی‌اش باعث بروز چنین وضعی شد در حالیکه مردم از تورم بالا و گرانی(که بخشی از این امر نیز بخاطر نزدیک شدن به سال‌ها و ماه‌های انتخابات به نظر طراحی شده می‌آمد)و قرار گرفتن در تنگنای شدید معیشتی به سطوح آمده و انتظار حل مشکلات و مدیریت اوضاع را از سوی دولتمردان خود داشتند، شخص رئیس‌جمهور صحن علنی مجلس را به میدان افشاگری و جنگ و دعوا بدل ساخت و به جای پذیرش قصورات و تقصیرات به فرافکنی روی‌آورده بود. البته مجلس نیز به اندازه‌ی دولت و بلکه بیش از آن مقصر و خطاکار بود.

 

دوران احمدی‌نژاد با تمام فراز و نشیب‌هایش و با وجود همه‌ی ضعف‌ها و نقایصش، یک امتیاز بسیار بزرگ و برجسته داشت که ارزش والای آن بر هیچ‌کس پوشیده نیست. ۸ سال ریاست جمهوری محمود‌احمدی‌نژاد به همه فهماند که در قاموس ملت بزرگ ایران‌اسلامی رئیس‌جمهور یک سیاستمدار خوش‌پوش با لباس‌های اتو کشیده و پشت‌میز‌نشین نیست که دو دستی صندلی ریاستش را چسبیده باشد و فارغ از فکر و خیال مردم و درد و رنج ایشان، بزرگترین افتخارش حشر و نشر با سیاسیون و قدرتمداران خرد و کلان عالم سیاست باشد!

 

بقول دکتر کامران‌باقری‌لنکرانی:((ریاست جمهوری شانش ریاست نیست، خدمتگذاری است)). مردم در طول این ۸ سال این را از نزدیک لمس کردند و به این باور رسیدند که رئیس‌جمهور خادمی از جنس ملت و برخواسته از میان خودشان است نه یک موجود فرا‌مردمی!

 

شاید بیادماندنی‌ترین جمله از دکتر محمود‌احمدی‌نژاد همین باشد که گفت:((بنده هر کجا که باشم در خدمت مردم و انقلاب خواهم بود و هر وقت مردم بخواهند و زیر پایشان را نگاه کنند، احمدی‌نژاد را خواهند دید)).در کجای دنیا چنین رئیس‌جمهوری پیدا می‌شود؟! این رفتار و منش متواضعانه‌ی احمدی‌نژاد هرگز از ذهن و دل مردم محو نخواهد شد و در خاطرات به نیکی خواهد ماند.

 

به هر حال دوره‌ی احمدی‌نژاد هم به پایان رسید و اکنون حسن روحانی با رای مردم بعنوان هفتمین رئیس‌منتخب‌جمهوری اسلامی ایران مامور تشکیل دولت یازدهم شده است.

 

بازشناسی گفتمان روحانی و دلایل موفقیت او نیز بحث جداگانه‌ای است که در این فرصت نمی‌توان به تفصیل بدان پرداخت، اما بطور خلاصه باید گفت روحانی با مطرح کردن شعار اعتدال و فراجناحی‌بودن در دورانی که مردم از افراطی‌گری‌ها و جناح‌بندی‌ها خسته شده بودند، توانست آرای ملت را در سبد رای خود بریزد.

 

اکنون انتظار آن می‌رود که دولت یازدهم و رئیس‌جمهور منتخب، روند نهادینه‌شده‌ی خدمتگذاری را خالصانه ادامه داده و تمام فکر و ذکرشان فقط کار و تلاش بی‌وقفه برای سربلندی کشور و تحقق آرمان والای عدالت، در دهه‌ی پیشرفت و عدالت باشد.

 

امید است که شعار فراجناحی بودن آقای روحانی به این معنا نباشد که دولت را محلی برای تاخت و تاز جریان‌های مختلف سیاسی و ارضای خواست‌ها و سلایق جناح‌های گوناگون سازند و مقتدرانه در مقابل سهم‌خواهی‌های زورگویانه‌ی احزاب و گروه ها-مخصوصا فتنه گران- بایستند و هرگز تن به خواسته‌های نا مشروع ندهند! مخصوصا که حمایت‌ها و ارشادات ویژه‌ی آقایان هاشمی و خاتمی از جناب‌آقای‌دکتر روحانی ترس از به انحراف کشیده‌شدن دولت یازدهم را تشدید می‌کند.

 

همه‌ صمیمانه امیدواریم که جناب آقای دکتر روحانی و دولت ایشان در راه خدمت‌رسانی به ملت و عزت و اعتلای انقلاب‌اسلامی موفق و پیروز باشند که در آنصورت محبوب قلوب مردم و نیز عزیز و سربلند در پیشگاه خدای‌متعال خواهند بود. ما نیز در این راه از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرده و آماده‌ایم که خالصانه در کنار ایشان و یار و یاور ایشان باشیم.

 

در پایان بار دیگر این نکته را دلسوزانه به ایشان یادآوری می‌کنیم که:

 

((ریاست جمهوری عرصه ی خدمت است،نه کرسی قدرت))

دیدگاه شما