اکنون بدبينترين ناظران هم نميپرسند که آيا مردم در انتخابات شرکت ميکنند يا نه؟ قبيل اين ترديدها اکنون به پاي دور بودن گوينده از فضاي عمومي موجود در کشور نوشته خواهد شد.
سوال مهمي که يک هفته مانده به روز انتخابات تبديل به دغدغه عمومي شده و محور گفتوگوي شهروندان است، اين سوال است که به چه کسي با چه مشخصات و ملاکهايي رأي بدهيم؟ به عبارت ديگر، اينک وقوع يک حماسه بزرگ، پيش فرض اتفاق روز جمعه 24خرداد تلقي ميشود و کمتر ناظري تصور ميکند انتخابات جمعه آينده کم رونق باشد؛ حال آن که پيش از اين رصدگران اطلاعاتي بيگانه و برخي طيفهاي نشاندار اپوزيسيون به انضمام جريان فتنه چنين ارزيابي يا القا ميکردند که فشار اقتصادي تحريمها و برخي بيتدبيريها در مواجهه با آن کار خود را کرده و جمهوري اسلامي با سردترين انتخابات در تاريخ خود مواجه خواهد شد.
محاسبه قدرتهاي بيگانه به انضمام اپوزيسيون و جريان فتنه و حلقه انحراف از ماهها پيش اين بود که تحريمها و بيتدبيريها، حلقه فشار را بر جمهوري اسلامي تنگتر کرده و نظام از يک سو با تهديد تحريم انتخابات مواجه است و از طرف ديگر مجبور است به طيفهاي معارض مختلف کم يا زياد در خارج يا داخل کشور امتياز بدهد و عزت و غرور خود را زير پا بگذارد. اما نظام پايههاي اين محاسبه و برآورد را چه در حوزه مذاکرات هستهاي و جنگ سوريه و حمايت از بيداري اسلامي و چه در عرصه سياست داخلي و رسيدگي به صلاحيت نامزدها به هم زد. به يک معنا هماکنون که هنوز 6 روز تا برگزاري انتخابات فرصت باقي است، نظام 3 هيچ از دشمنان خارجي و پارسنگهاي داخلي آنها جلو افتاده است. هم اينک نظرسنجيها و ارزيابيها از تصاعد شور و شوق عمومي و احتمال مشارکت بالاي 70درصد شهروندان در انتخابات حکايت ميکند. اين ارزيابي قريبالوقوع به معناي آن است که مردم زمانشناس ما يکجا از تحريمهاي رذالتآلود خارجي و جريان فتنه و انحراف داخلي عبور کردهاند.
از شروع تابستان 90 که به تدريج پروژه تحريمهاي فلجکننده و گزنده و شوکآور توسط مقامات وزارت خارجه و خزانهداري آمريکا رونمايي شد، معلوم بود آمريکاييها و متحدان صهيونيست و انگليسي آنها انتخابات مجلس نهم (اسفند90) و رياستجمهوري يازدهم را هدف گرفتهاند. اولين شوک جدي 6ماه بعد (آذر و دي90) به بازار سکه و طلا و ارز وارد شد تا نتيجه خود را 3ماه بعد در انتخابات مجلس نشان دهد. فتنهگران هم در خباثت کم نگذاشته و به تحريم انتخابات پرداختند و در همان دو سه ماهه تشديد فشار اقتصادي، بر فشار سياسي افزودند. اما در انتخابات ورق برگشت و معلوم شد مردم از انتخابات استقبال کرده و در حال بر جاي گذاشتن يکي از رکوردهاي بالاي شرکت در 9 دوره انتخابات مجلس هستند. به همين دليل بود که يکي از سران فتنه بعدازظهر همان روز در روستاي وادان دماوند پاي صندوق رأي رفت تا هم ديده نشود و هم در عين حال مهر به شناسنامه خويش زده و اصطلاحا خود را سفيد کرده باشد! او همان کسي بود که از چندماه قبلتر به جبهه شرطگذاري براي انتخابات مجلس پيوسته اما طرفي نبسته بود.
سازمان فتنه که به تصريح گزارش روز 21 مهر 88 (13 اکتبر 2009) روزنامه لسآنجلس تايمز مشورت اصلي را براي «تحريمهاي فلجکننده و شوکآور» به مقامات آمريکايي داده بود، پس از 3 شکست پياپي در «پاي صندوقهاي رأي، خيابان و تحريم انتخابات مجلس» بر آن شد که خود را بازسازي کند و در سيماي ناجي و منجي اقتصادي و ميانجي حل چالش خارجي به صحنه برگردد. آنها در بازي رندانه جديد گرد آقاي هاشمي جمع شدند با اين تصور که شوراي نگهبان اگر از عهده خاتمي برآيد مجبور است درباره هاشمي منفعل عمل کند و بدين ترتيب فتنهگران بتوانند فضا را بشکنند و شرايط را مغلوبه کنند. اما آنها ضربه چهارم را از شوراي نگهبان خوردند و به موازات جريان اپوزيسيون و رسانههاي بيگانه روي موج ياسآفريني و ايجاد دلسردي در افکار عمومي متمرکز شدند. تندروهاي آنها به برخي نامزدهاي اصلاحطلب حاضر در ميدان، عنوان اصلاحطلب قلابي و بدلي و تحريک شده سازمانهاي امنيتي اطلاق کردند و اگر امروز مدعي حمايت از يکي از اين نامزدها شوند، مفهومي جز خودخوري و ابراز «غلط کرديم» نخواهد داشت. در عين حال بازگشت دوباره آنها به عرصه را نه به عنوان ابتکار عمل بلکه بايد از موضع ناچاري ارزيابي کرد به اين معنا که آنان با قطعي ديدن مشارکت حداکثري مردم و تحقق حماسه سعي خواهند کرد از موقعيت انزوا و تقابل با مردم جاخالي داده و همرنگ مردم جلوه کنند. آنها البته در توجيه حاميان تندروتر خود به معضل برخوردهاند چرا که 4 سال است با گارد قلدري و گردن کلفتي در برابر نظام مواجه ميشوند و مدتي بعد مجبور ميشوند برخلاف کريخوانيها، از دعاوي خويش عقبنشيني کنند. عجالتا اين جريان به يک جريان بيهويت و فاقد چارچوب و تشخص تبديل شده است.
در حوزه خارجي اولا چند دور مذاکرات انجام شده طي همين دوسال اخير که آخرين آن در اسلامبول برگزار شد به رصدگران سياسي و اطلاعاتي غرب اين کد قطعي را منتقل کرد که جمهوري اسلامي دچار کمترين تزلزلي در محاسبه نشده بلکه اگر تا پيش از اين اندکي خوشگماني به رژيمهايي نظير آمريکا و انگليس و متحدان آنها داشت، اکنون به مدلي از واقعگرايي معطوف به پافشاري قاطعانه بر حقوق خود رسيده است. ثانيا تعميق مواضع جمهوري اسلامي در حوزه بيداري اسلامي که با برگزاري چندين نشست تخصصي در ايران همراه بود به موازات برگزاري نشست تاريخي سران جنبش عدم تعهد در تهران، به رصدگران غربي خاطرنشان کرد که ايران به جاي ترديد در راهبرد سياست خارجي به يقين بيشتر در اينباره رسيده و در حال توسعه قدرت مشروع- اقتدار- خود در عرصه بينالملل است. ثالثا مجموعه تدابيري که جمهوري اسلامي در ماجراي جنگ سوريه به کار بست، اين سيگنال مشخص را ارسال کرد که ايران 2013، ايران سال 1981 نيست که مقابل تعدي و تهاجم و فشار دشمن، به دفاع در داخل مرزهاي خود تن دهد بلکه به عنوان قدرتي منطقهاي و مرکز ثقل محور مقاومت اسلامي، راهبرد مؤثر تهاجم را پيشه کرده و تشديد فشار بر ايران ميتواند عواقب تلختري براي قدرتهاي غربي به همراه داشته باشد.
واقعيت اين است که از متن پايمردي و دفاعمقدس 8 ماهه ملت ايران در سال 88، بيداري اسلامي در مقياس خاورميانه جوشيد و تير دشمنان به سوي آنان کمانه کرد و از متن فتنهانگيزي و آتشافروزي در سوريه، طليعه تکوين موازنه قدرت جديد در هارتلند جهان (غرب آسيا) رخ نموده است. اکنون پس از 2 سال فشار بيامان نه تنها سوريه سقوط نکرده بلکه بحران به کشوري با مختصات ترکيه که دولت آن نقشي غيرمنتظره و سياه در جنگ سوريه ايفا کرده بود، کمانه کرده است. اما قطعا سهم بزرگ و اصلي از شکست در اين جنگ نصيب رژيم صهيونيستي است که ديگر بار قدرتنمايي مربع ايران، حزبالله، سوريه و عراق را در ابعادي جديدتر مشاهده ميکند. اگر هنري کيسينجر به درستي گفت که «بحران سوريه، جنگ جهاني سوم است» بنابراين اکنون بايد به پروفسور موشيه معوز از تحليلگران صهيونيست حق داد که بگويد سوريه و عراق و ايران و حزبالله در جنگي جهاني بر جبهه معارضين پيروز شده و منطقه استراتژيک القصير را پاکسازي کردهاند. قدرت حزبالله اين بار بيش از جنگ 33 روزه به چشم آمده که بيانيه کاخسفيد اعلام ميکند «بديهي است اگر کمک هاي حزبالله و ايران نبود، سوريه به تنهايي نميتوانست شهر قصير را از کنترل مخالفان خارج کند». اين روند ميتواند کمر اسرائيل را حتي در غزه و کرانه باختري و شمال فلسطين اشغالي بشکند. بدينترتيب و به اجمال بايد گفت که فتنهانگيزي سياسي و اقتصادي و نظامي، نتيجهاي جز انسجام و اقتدار و قاطعيت و جنگندگي بيشتر جبهه مقاومت عايد غرب نکرده است.
استراتژيستهاي متعدد آمريکايي از اتفاقات 12 سال اخير در خاورميانه به عنوان جنگ جهاني سوم و چهارم ياد کردهاند. افتخار ملت- دولت جمهوري اسلامي آن است که در منطقهاي چنين شلوغ و پرتلاطم و پرماجرا، به برگزاري «رزمايش ملي انتخابات» اهتمام دارد و مصمم است قدرت ملي خود را در ابعاد يک حماسه سياسي بزرگ به رخ دشمنان بکشد. استقبال از چنين اتفاقي در اغلب کشورهاي منطقه با ريسکي بزرگ همراه است اما جمهوري اسلامي با اطمينان از عقبه مردمي و اجتماعي خود، نمايش اقتدار مردمي را فرصتي بزرگ در مواجهه با تهديدهاي دشمنان تلقي ميکند. يک هفته مانده به جشن بزرگ ملي، موضوع همت مردم براي رقم زدن حماسه اي رو کمکن قطعي به نظر ميرسد. هر رأيي که به صندوقها ريخته شود، در زرادخانه اقتدار جمهوري اسلامي انباشته خواهد شد. اينک زمان آن است که با انتخاب بهترين گزينه براي شرايط فعلي از ميان نامزدهاي تأييد صلاحيت شده، گام تمامکننده در ماراتن حماسه انتخابات برداشته شود.
اگر بايد سد تحريمها را شکست و از تهديد محاصره اقتصادي، فرصت به فعليت رساندن استعدادهاي موجود را فراهم کرد، و اگر مقصد امنيت و منافع ملي از مسير گفتمان مقاومت و مجاهدت ميگذرد، لاجرم بايد به شاخص تقوا و شجاعت و استقامت بيش از هميشه بها داد. اگر هم از تدبير و سختکوشي و مراقبت از اطرافيان و مبارزه با فساد اقتصادي و حل چالش تورم و پرهيز از حاشيه سازي و باج ندادن به دشمنان و امتيازخواهان سخن ميگوييم که هر يک شاخص مهمي است، ميتوان تمام اين مشخصهها را به مثابه دانههاي تسبيح بر محور «تقوا» جمع کرد. ضعف تقواست که افرادي را واميدارد به طمع و توقع چند رأي بيشتر، واقعيتها و حقايق را زير پا بگذارند، بيانصافي و سياهنمايي کنند، از اصول و منافع ملي تخفيف بدهند، عروسک خيمهشببازي باندها باشند و با کوک آنها تنظيم شوند، از نرمش يک طرفه با آمريکا و غرب سخن بگويند و وعدههاي فريبنده ناشدني بدهند. تقوا و حرّيت است که رجال سياسي را از حصار تنگ باندها و اطرافيان ميرهاند و مجال استفاده از توانمنديهاي علمي و کارشناسي و ملي به دولت جديد ميدهد. آنها که براي قدرت حرص نميزنند و حق را زير پا نمينهند و از باطل آويزان نميشوند و به اولويت باورها ايمان دارند و در عين حال به اعتبار پاکدستي و سادهزيستي و امانتداري در عمل نشان ميدهند که غمخوار معيشت تودههاي مستضعف هستند، در اين مسير اولويت دارند. و صدالبته رئيسجمهور جديد بايد از همه ظرفيتها و از جمله ساير نامزدهاي متعهد بهره گيرد.
دیدگاه شما