قبل از مرحله تاريخي در هر تمدني، مرحله اساطيري است که البته بيانگر واقعيت و فرهنگ يک جامعه است که براي جاودانگي نيازمند اغراق است! و محدود به ما نيز نمي شود. در يونان باستان با مطالعه ايلياد و اديسه هومر نيز مي توان به اين مهم دست يافت.علاقه ايرانيان به يک فرد قوي و ماورائيکه تمام کارها را سامان دهد نيز وامدار همين اسطوره هاست د حالي که در غرب اسطوره هاي متفاوتي دارند. نيازمند توضيح مفصل دارد امااسطوره ها واقعياتي بودند که دستخوش اغراق قرار گرفتند و بدين سبب جاودانه شدند. به اين بيت فردوسي توجه کنيد: "که رستم يلي بود در سيستان/منش کرده ام رستم داستان"
در اين خصوص نظرات زيادي وجود دارد اما مسلما آنچه ساخته انتزاع شاعر گذشته بوده يک تفکر بيروني داشته است که ريشه در واقعيتي محدود و کوچک داشته که با اغراق شاعران امتزاج يافته است.
سلگی
دیدگاه شما