به گزارش پایگاه خبری گرو به نقل از خبرگزاری فارس، علی پروین عضو هیئت مدیره باشگاه پرسپولیس که امروز راهی مالزی می شود در گفت و گویی مفصل در خصوص حضور و چهره شدنش در فوتبال ایران صحبت هایی را انجام داد.
متن گفت و گوی علی پروین را بخوانید:
*از هواپیما می ترسید؟
همه می ترسند! وقتی با تیم به شهرستانها می رفتیم بازیکنان ما خیلی می ترسیدند.آن زمان من پایم را بالا می گرفتم و تصور می کردم اینگونه هواپیما سقوط نمی کند. کلا می ترسم اما نه اینکه به خاطر مرگ.
*ظاهرا امروز قرار است برای مراسم چهره های ماندگار به مالزی بروید؟
برای من افتخار است که در این مراسم شرکت کنم.من همه چیز در کارنامه ام دارم و فقط این عنوان را کم دارم.
*چه شد که علی پروین شدید و درخشیدید؟
من فوتبال را از زمین های عارف تهران شروع کردم. از زمین های خاکی محله خراسان و بی سیم. آن زمان با کتانی چینی و گرمکن فوتبال بازی می کردم.زمانی که به پیکان رفتم 20 هزار تومان گرفتم. شب که به خانه رفتم پدرم فکر می کرد من این پول را دزدیدم! شبانه دستم را گرفت و نزد مدیر پیکان برد. باور کنید این پول را در اتاق گذاشتم و روی آن غلت زدم!
زمانی که پیکان منحل شد به پرسپولیس رفتم. از آنجا به تیم ملی رسیدم و دو سال مرد سال ایران شدم.یک بار یک خودروی پیکان پرفتم و یک بار هم تویوتا.
* چند فرزند در خانواده هستید؟
ما در مجموع 6 خواهر و برادر هستیم.
*پدرتان چه شغلی داشت؟
پدرم کله پاچه فروش بود آن هم در بهترین مکان بازار تهران.صبح و ظهر آنجا بودم وکله پاچه می خوردم. همین حالا هم کله پاچه می خورم.
* پدرتان مخالف فوتبال بازی کردن شما نبود؟
پدرم خیلی مخالف بود ولی برادرم خیلی دوست داشت فوتبالیست شوم.آن زمان پیراهن های تیم ما را مادرم می شست. در کل مردم ما را علی پروین کردند.همان زمان عطا الله بهمنش کلی از من تعریف می کرد.
*اگر در نسل امروز بازی می کردید در کجا بازی می کردید؟
آن زمان کریستال پالاس من را با قیمت 500 هزار تومان به من می داد.بچه بودم و این مسائل را متوجه نمی شدم. الان دو هفته است که بارسلونا باخته و ناراحتم. فوتبال من مثل این بازیکنان امروزی بارسلونا بود. یک ضرب بازی می کردم.
* علی جباری از اینکه فدراسیون فقط شما را معرفی کرده ناراحت است.
علی جباری زودتر از من بازیکن تیم ملی بوده و در مراسم ختم او را دیدم. به او گفتم سلطان خودت هستی و من فقط یک ورزشگار کوچک این مملکت هستم.
یادم می آید با تیم ملی به فراسنه رفته بودیم. خبرنگاری آمد و پرسید چگونه می خواهید پلاتینی را مهار کنید که به او گفتم پلاتینی باید به فکر مهار من باشد. در آن بازی دو بر یک به فرانسه باختیم اما در دقیقه 85 گل خوردیم که آفساید هم بود.
با این بازیکنان فعلی و گروه هایی که به ایران خورده هر مربی بود مثل آب خوردن به جام جهانی می رفتیم اما حالا مشکل داریم. الان بازیکن تا مطرح می شود مویش را بلند می کند اما من یک ماه در میان صورتم را در اصلاح می کردم.
*چه بازی هایی برای شما ماندگار است؟
بازی با کره جنوبی که 2 بر صفر آنها را شکست دادیم. در تهران یک ضربه کاشته به آنها زدم که گل قشنگی بود.مادرم همیشه می گفت من پسرم را با آبگوشت علی پروین کردم. حتی استقلالی هم می گفتند علی دمبه!
* چطور شد مربی شدید؟
سالی که مرحوم محراب شاهرخی را کنار گذاشتند به همراه دادکان و مایلی کهن نزد عسگرزاده رفتیم و خواستیم او مربی شود که قبول نکرد. وقتی بر می گشتیم مایلی کهن گفت من مربی شوم. گفتم من مربیگری بلد نیستم ولی در نهایت قبول کردم.آن زمان پولی نبود و بازیکنان به خاطر پیراهن بازی می کردند. یادم می آید در پکن که قهرمان شدیم به غفوری فرد گفتم شانسی قهرمان شدیم.هیچ مربی این حرف را نمی زند. به غفوری فرد گفتم کره با جت پیشرفت می کند ما با موتور گازی! مگر عربها می توانستند جلوی ما عرض اندام کنند؟ در عربستان 7 گل به این تیم زدیم اما حالا از یمن و بحرین می ترسیم.
* شما به ارسال از جناحین و سانتر روی دروازه رو می آوردید. چرا؟
چون امثال فتح آبادی و عربشاهی در تیم ما بازی می کردند. آنها قد بلندی داشتند و باعث گل زدم می شدند. همین حالا قلعه نویی دقیقه 75 عمران زاده را به خط حمله می فرستد.انصاریان را در دقیقه 70 مقابل سپاهان به نوک حمله فرستادم و گل ما را هم او زد.
عباس کارگر جم را به دفاع راست فرستادم اما همه خندیدند ولی او بهترین بازیکن ما شد. علی دایی فوتبال را کنار گذاشته اما می توانید برایش جایگزین پیدا کنید؟
* به سیستم هم اعتقاد دارید؟
من وقتی بازی های بارسلونا را می بینم با خودم می گویم این ها چکار می کنند.شما باور نمی کنید وقتی بازی ما شروع نشده بود و داور سوت نزده بود تیم ما سه بر صفر جلو بود! رقیب ما فقط استقلال بود. اگر هم در زمان مربیگیری می باختیم رقیب ما فقط استقلال بود.یک بار رهبری فرد را برای مهار نیکبخت به دفاع راست بردم که اجازه نداد نفس بکشد.
* مدرک مربیگری ندارید؟
مدرک ندارم ولی وقتی در پکن قهرمان شدیم بالاترین مدرک را به من دادند. با بیش از 100 مربی کار کردم ولی حشمت مهاجرانی چیز دیگری بود. روابط عمومی اش فوق العاده بود.
* هنوز هم به تپه های داوودیه اعتقاد دارید؟
هنوز هم اعتقاد دارم.علم روز ما شده قیف چیدن! نه هتل می رفتیم و نه شامی در کنار هم می خوردیم. ما که عادت نداریم مثل اروپایی ها 3 روز به 3 روز بازی کنیم.
* بازیکنانتان را کنترل می کردید؟
مایلی کهن، پنجعلی و دادکان نیازی به کنترل نداشتند. بعضی ها را هم که نیاز بود کنترل می کردیم.
* اتوبان شما و مایلی کهن هنوز یکطرفه است؟
می خندد... مایلی کهن شاگرد خوب من است.
* ماجرای آمادگی 80 و 30 درصد چه بود؟
بعضی وقتها این حرفها از دهان ما به اشتباه در می رود دیگر! مثل سردار رویانیان که گفته بود سه ضربدر سه می شود 12! البته من شنیدم که او اینگونه گفته است.
* ماجرای ترجمه های اشتباه داماد شما در مصاحبه زوبل چه بود؟
او نمی خواست دردسر شود! متاسفانه تا یک نفر از آشنایانت را به فوتبال بیاوری ایرادات شروع می شود. گل محمدی ترابیان را آورد دیدید که چه برخوردهایی با او شد.من با ناصر ابراهیمی کار می کردم چون با او راحت بودم.
* هنوز هم می گویید مدیر فنی یعنی کشک؟
اگر اینگونه باشد باز هم می گویم.شما ببینید کمیته فنی پرسپولیس الان چند ماه است تشکیل نشده است.
* یعنی کشک است دیگر؟
تقریبا!بعضی وقتها این پست فرمالیته است. زمانی قرار بود زوبل زیر دست من کار کند.یا مثلا یک نفر را مثل اشمیت آوردیم که اصلا مربی نبود.چون من ایرادها را نمی گفتم همه فکر می کردند مقصر هستم. زمانی رایکوف، اوفارل،راجرز به ایران آمدند که خوب بودند ولی مثلا همین ژوزه که ما آوردیم اصلا خوب نبود. حالا کی روش سابقه دارد ولی نتیجه نگرفته است. زمانی با راجرز در 13 بازی با 11 نفر ثابت بازی کردیم و به ترکیب تیم اصلی دست نمی زدیم.
* وقتی با خبرنگاران مصاحبه می کنید چرا راه می روید؟
شما حساب کنید من از شب قبل استرس داشتم و بازی تمام نشده بلافاصله میکروفون را می آوردند جلوی ما. یا مثلا در بازی با الهلال رهبری فرد پنالتی نزد و داخل اتوبوس به یک خبرنگار چیزی گفت که مجبور شدم با او برخورد کنم و باز هم جریان گل و شیرینی تکرار شد!
* ماجرای مهرزاد معدنچی چه بود؟
مهرزاد پسر خیلی خوبی است و هر اتفاقی می افتاد به گردن او می انداختیم.
* و خوشحالی معروف هاشمی نسب؟
قسم می خورم که اختلافی نداشتیم.فقط یک بار آمد و گفت می خواهم بروم. در بازی با استقلال هم وقتی گل زد ناراحت شدم، گفتم تو که پرسپولیسی هستی چرا غش می کنی و اینگونه خوشحالی می کنی.
* درست است که بهلولی به خاطر گل شما به هوا پریده بود؟
این حرفها را برای او درست کردند.من یک اخطار در کل فوتبالم از محمد صالحی گرفتم که به او هم گفتم صدای سوتش را نشنیدم. زمان ما این حرفها نبود. گفتم که سوت بازی را نزده 3 بر صفر از حریف جلو بودیم.
*برنامه 90؟
فقط این را می گویم که فردوسی پور من مدیر را مقابل یک بازیکن نگذارد.این برنامه یکی از سالمترین برنامه ها است.
* چطور شد لقب سلطان را به شما دادند؟
آنقدر در این استادیوم ها صدایم کردند که این لقب رویم ماند. مردم خیلی به ممن محبت دارند. فکر نمی کنم دیگر مثل من باشد.
* با استقلالی ها چطور هستید؟
همیشه 10 استقلالی دور و بر من هستند.خدا حجازی را بیامرزد. او رفیق باز نیود.
* شایعه شده بود دوست نداشتید عابدزاده از شما محبوب تر شود؟
یک روز به عابدزاده گفتم حواست به این اطرافیانت باشد. تو محبوب ترین فوتبالیست این مملکت می شوی. اما در مورد مهدوی کیا باید بگویم که چرا باید با او دشمن باشم؟ مگر او رقیب من است؟یک روز در جلسه هیئت مدیره گفتم مهدوی کیا دوست دارد مربی شود اما کریمی نه. او را در کنار ژوزه بگذارید چون زبان هم بلد است. خوب نیست بعد از این همه سال سابقه ذخیره این و آن باشد اما حرف ها را به او برعکس منتقل کردند.اتفاقا افتخار می کنم که او بچه محل من است. مگر علی پروین می تواند از خودش بالاتر برود؟ آرزو و افتخارم این است که شاگردم پیشرفت کند. روزی که مربی تیم ملی شدم به حرم حضرت عبدالعظیم رفتم و گفتم خدایا کمک کن کاری نکنم که حق کسی خورده شود. 5 سال مربی تیم ملی بودم که خوشبختانه قصد و غرضی هم نداشتیم.
دیدگاه شما