به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم شد. ابوالحسن موسی بن جعفر(ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر(ع) و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) تولد آن حضرت در ابواء(محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ ق واقع شد. آن حضرت به کنیههای ابوابراهیم و ابوعلی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس (اسپانیا) بوده است. امام موسی الکاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله میپرسیدند و کسب علم میکردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) (۱۴۸ ق) در بیست سالگی به امامت رسید و ۳۵ سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت.
چگونگی به امامت رسیدن امام موسی کاظم(ع)
در زمان حیات امام صادق(ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق(ع) عدهای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمدبن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام میدانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(ع) را نداشت و به قول شیخ مفید در ارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند.
برادر دیگر امام موسی کاظم(ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم(ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت میکرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.
برادر دیگر آن حضرت به نام محمدبن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات یافت اما جلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم(ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق(ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب امام صادق(ع) مانند مفضلابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم(ع) را از امام صادق(ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.
شخصیت اخلاقی امام موسی کاظم(ع)
امام موسی کاظم(ع) بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می فرمود. شبها بطور ناشناس در کوچههای مدینه میگشت و به مستمندان کمک میکرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسهها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد. صرار (کیسهها) موسیبن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صرهای میرسید بینیاز میگشت معذلک در اطاقی که نماز میگذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام موسی کاظم(ع)
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینهاش بازگرداند گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان میدهد که امام کاظم(ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمیدانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز میدانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد فرمود میپذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین میکنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی میماند؟ امام فرمود: میدانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به مامسترد نخواهی کرد(یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است) از آن روز هارون کمر به قتل موسیبن جعفر(ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسولالله(ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلامعلیک یا رسولالله، السلام علیک یابن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم(ع) حاضر بود و فرمود: السلامعلیک یا رسولالله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) میگویند هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گردید.
زندانی نمودن امام موسی کاظم(ع) و چگونگی شهادت ایشان
درباره حبس امام موسی(ع) به دست هارونالرشید شیخ مفید در ارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحییبن خالدبن برمک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمدابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحییبن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همهکاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند. جعفربن محمدبن اشعث شیعه بود و قائل به امامت موسی(ع) و یحییاین معنی را به هارون اعلام میداشت.
سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علیبن اسماعیلبن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون باز یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول(ص) گفت یا رسولالله از تو پوزش میخواهم که میخواهم موسیبن جعفر را به زندان افکنم زیرا او میخواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسیبن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامهای به هارون نوشت وگفت که موسیبن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضلبن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضلبن یحییبن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیی امام را به سندیبن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در بابالتبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ ق در ۵۵ سالگی گفته اند.
نجمه همسر امام موسی کاظم(ع)
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا(ع ) و از زنان مومن، پارسا، نجیب و پاکیزه بود. حمیده، همسر امام صادق(ع)، او را که کنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد. نجمه در خانه امام صادق(ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام مىکرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچگاه نزدش نمىنشست روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام(ص) را دید که به او فرمودند: اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روى زمین باشد.
پس از این پیام حمیده به فرزندش امام کاظم(ع) فرمود: پسرم! نـجـمـه بانویى است که من هرگز بهتر از او را ندیدهام، زیرا در زیرکى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد. من او را به تو مىبخشم، تو نیز در حق او نیکى کن ثـمـره ازدواج امـام مـوسـىبـن جعفر(ع ) و نجمه نورى شد که در شکم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن احـسـاس سنگینى نمىکرد و چون به دنیا آمد، دستها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلندکرد و لبهاى مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمىکرد. پس از تولد امام هشتم(ع)، این بانوى مکرمه با تربیت گوهرى تابناک، ارزشى فراتر یافت.
فرزندان امام موسی کاظم(ع)
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم(ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علیبن موسی الرضا(ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمدبن موسی و محمدبن موسی و ابراهیمبن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلامالله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفتهاند.
تأثیر علمی امام موسی کاظم(ع)
امام هفتم(ع) با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع) نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری کرد که جان خود را فدا ساخت.
دیدگاه شما