او دوران کودکی و نوجوانی خود را در روستای تکه سپری کرد و تا کلاس سوم ابتدایی در زادگاهش به تحصیل پرداخت، اما به علت درگیری با یکی از ماموران سپاه دانش طرفدار شاه خائن، از مدرسه اخراج و مجبور به ترک تحصیل شد، ولی بعدها در دوران دفاع مقدس تحصیلات دوران ابتدایی خود را به پایان رساند.
حیدر پس از مهاجرت از روستا به تهران نقل مکان کرد و خیلی زود حرفه بنّایی را یاد گرفت و به یک استاد برجسته کارهای تزیینی ساختمان تبدیل شد و روزگار میگذراند و امرار معاش میکرد، او سپس در یک کارگاه ساختمانی به عنوان سرپرست چندین بنا و معمار مشغول به کار شد و به علت توهین مهندس آمریکایی به عنوان مسئول این کارگاه با چند کارگر و بنای ایرانی، به مشاجره لفظی پرداخت و در جواب مهندس آمریکایی که گفته بود اخراج، گفت: این مملکت ماست اگر کسی اخراج شود، این شما آمریکاییها هستید نه ما ایرانیها! و سپس از کار خود بیکار شد.
وی بعد از مدتی در صدا و سیمای تهران مشغول به کار شد و در این دوران بود که به صورت مخفیانه فعالیتهای خود را بر ضد نظام شاهنشاهی آغاز و در شب حمله گاردیهای شاه به صدا و سیما اسلحه به دست گرفت و از تلویزیون انقلاب حراست کرد، او بعدها عضو کمیته ۵۰ هزار نفری استقبال از حضرت امام(ره) شد و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلحه خود و برادران و چند نفر از هم روستاییان خود را که همراه وی بودند، تحویل کمیته انقلاب اسلامی داد.
شهید سهرابی با شروع جنگ تحمیلی، کار و زندگی را رها و به مدت ۹ ماه به صورت بسیجی داوطلب، به جبههها رفت و پس از مدتی به علت رشادتهایی که در دوران بسیج از خود نشان داده بود، به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، او که یک نیروی انقلابی نترس، دانا، ورزیده و زیرک بود، خیلی زود به همراه سردار رشید اسلام جاوید اثر «حاج احمد متوسلیان» به مدت ۹ ماه به عملیات برونمرزی در منطقه کردستان عراق با کمک پیشمرگان کُرد مسلمان، حامی انقلاب وارد شهر شانه دری شده و اداره استخبارات حزب بعث در آن شهر را به همراه چند هدف دیگر را منهدم کرده و به ایران بازگشتند.
او در طول دوران دفاع مقدس در دهها عملیات مهم همچون نبرد ارتفاعات کله قندی، جنگهای نامنظم کردستان، مریوان، چنگوله، آزادسازی فاو، والفجر ۸، کربلای ۴ و ۵ و چندین عملیات دیگر شرکت کرد تا اینکه در بزرگترین عملیات دفاع مقدس یعنی کربلای ۵ منطقه عملیاتی شلمچه در ۲۱ دی ماه ۱۳۶۵ در حالیکه معاون گردان ۱۵۹ قیس ابن مسهر از لشگر ۳۲ انصار الحسین(ع) بود، با اینکه از ناحیه دست مجروح شده بود، به عقب جبهه برنگشت تا پس از اصابت گلوله تک تیراندازان عراقی به پیشانیش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
از افتخارات شهید «حیدر سهرابی» در طول دوران دفاع مقدس تا لحظه شهادت میتوان به مسئول ارشادگاه نهاوند در دوران نگهداری منافقین، مسئول حفاظت امام جمعه، مسئول آموزش پادگان اشترسراب گیان، مسئول گروهان ۱۵۲ ابوالفضل عباس(ع) نهاوند و معاون گردان ۱۵۹ قیس ابن مسهر از لشگر ۳۲ انصار الحسین(ع) همدان، اشاره کرد، همچنین از یادگاریهای شهید سهرابی حکاکی نام خدا و آرم جمهوری اسلامی در نمای بیرونی بانکی در تجریش تهران و مسجد روستای تکه است.
حیدر هنگام شهادت لبخند بر لب داشت
همسر سردار شهید «حیدر سهرابی» درباره او میگوید: شهید سهرابی را تمامی دوستان، مردم و اقوام به راستگویی، نترس بودن، حامی مظلومان و دشمن ظالمان میشناختند، به گفته بسیاری از دوستانش او هرگز از افراد زورگو و ظالم در دوران عمر پربرکتش در قبل و بعد از انقلاب نترسید و به بی باکی، شجاعت و سخاوت شهره عام و خاص بود.
«پرگل سهرابی» ادامه میدهد: شهید سهرابی ۲ سال قبل از شهادتش از خدا خواسته بود هنگام شهادتش و در حالیکه از دنیا میرود، لبخند رضایت بر لبانش نقش بندد و هنگام شهادتش اینگونه بود، «مرتضی کرمعلی» همرزم و بیسیمچی شهید سهرابی که در آخرین لحظه بر بالینش بود، لبخند او را دیده و عکس لحظه شهادتش در کف این لبخند را ثبت کرده است.
وی همیشه میگفت یعنی این سعادت را خدا نصیب من میکند که مانند رفیقم در لحظه شهادت لبخند بزنم و این نشان از آن باشد که یعنی خدا از من راضی است، عکسهایش موجود است به خدا که شهید من به آرزویش رسید و خوشا به سعادتش، لحظهای که به معراج شهدا برای آخرین دیدار با شهید سهرابی رفتم دیدم لبخند زده و به آرزویش رسیده است.
سهرابی تاکید میکند: سال ۱۳۶۴ مصاحبهای تصویری با شهید سهرابی از طرف تیپ انصار الحسین(ع) انجام شد و او پیشبینی از بین بردن صدام را توسط آمریکاییها میکند، همسرم پاسدار شهید و سردار سرافراز اسلام بود.
او که حدود هشت سال زندگی مشترک با شهید سهرابی داشت و حاصل این ازدواج ۲ فرزند پسر و یک دختر است، با اشاره به معنوی بودن و سجایای اخلاقی همسرش، میگوید: افتخار زندگی در کنار حیدر پر از خاطره بود، شهید سهرابی قبل و بعد از انقلاب جز خدا از کسی ترسی نداشت و بسیار بیباک، شجاع، باسخاوت، اهل صله رحم و احترام به کودکان و بزرگسالان بود.
بخشی از وصیتنامه سردار شهید «حیدر سهرابی» بدین شرح است:
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ»؛ گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدهاند، از مردگان هستند بلکه زندهاند و نزد خدای خود روزی میخورند».
«با درود و سلام فراوان بر منجی عالم بشریت و با درود و یاور مستضعفان حضرت مهدی ارواحنا فداه نائب برحق او حضرت امام خمینی بت شکن و با درود و سلام به شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی این فدائیان دین و قرآن و سلام گرم بر همگی شما امت حزب الله» در مدتی که عازم شدهام برای درهم شکستن کفار، چند نکتهای را به عنوان وصیتنامه خدمت امت حزب الله تذکر میدهم که پیامی باشد برای تداوم انقلاب پیرو امام باشید.».
«ای امت مسلمان، پیرو امام باشید و به حرفهای امام امت گوش دهید، جنگ را به عنوان مسئله اصلی و یک نعمت الهی بدانید و جبههها را گرم نگه دارید، مگر به غیر از این است که ما شیعه و پیرو پیغمبر(ص) و علی(ع) و حسین(ع) هستیم که با فدا نمودن جان خویش دائما در جنگ با کفار بودند و دین خدا را یاری کردند و یا خون ما از ۷۲ شهید کربلا رنگینتر است و گسترش دین خدا در جنگ با طاغوتیان میباشد».
«ای جوانان عزیز، ما که چنان زبان گویایی برای تبلیغ جبهه نداریم، ولی سفارش مینمایم که برای تزکیه نفس به جبهه بیایید، اگر چه برای بازدید باشد و خیمههای حسینی را مشاهده نمایید».
دیدگاه شما