تازه های سایت

کد مطلب: 55191
3. بهمن 1402 - 9:16
شهید «حاج محمد طالبیان» مردی از تبار عشق و سروقامتی از خطه دلیرمردان نهاوند که سیمای نورانیش برای همیشه بر تارک این سرزمین کهن می‌درخشد، اسوه ایستادگی و مقاومت که لقب «پهلوان رنج» برازنده او بود.

به گزارش پایگاه خبری  تحلیلی گرو، آقای معلم همواره سنگر تعلیم و تربیت و جهاد و جنگ را با هم حفظ کرد تا یک وجب از خاک کشور به دست دشمن نیفتد و یک سر سوزن از روح پاک دانش‌آموزان به زهر واژه‌های پر فریب دشمن آلوده نشود.

شهید «حاج محمد طالبیان» در چنین روزهای سرد زمستان در هفتم دی‌ماه ۱۳۱۶ در شهرستان نهاوند به دنیا آمد و به نقل از مادر این شهید والامقام، رشد کرد و تربیت او با قرآن و مفاهیم دینی و معارف الهی آمیخته بود، مرد بزرگی همچون شهدای سرافراز خطه الوند، در روزهای تحریم و مقاومت، سینه خود را سپر کردند و با همتی بلند حماسه آفریدند، امام‌شان یکی بود و شعارشان هم یکی: «جنگ جنگ تا پیروزی».

در جبهه‌های حق علیه باطل مردانه جنگیدند و عاشقانه جان دادند؛ عشقی که با عاشورا پیوند داشت و از کودکی در گوششان زمزمه کرده بودند و شهید طالبیان نیز در سنگر جهاد و شهادت مشق عشق می‌کرد، یک پایش مدرسه بود و یک پایش جبهه؛ بزرگ مردی که در روزگار خفقان به مبارزه پرداخت و شکنجه و زندانی شد، «ابوذر» یادگار گران‌سنگ اوست؛ گروهی که مزین به نام صحابی صبور، مقاوم و با بصیرت پیامبر(ص) بود و همچون او چهره پلید طاغوت را برملا کردند.

در جایگاه رفیع شهید طالبیان همین بس که رهبر فرزانه انقلاب چند سال پیش در دیدار با برگزارکنندگان کنگره شهدای استان همدان، از او به نیکی یاد کردند و گفتند، در دوران مبارزات انقلابی و اسارت در زندان‌های ساواک با او آشنا شده‌اند و در این دیدار تاکید کردند: «باید یاد این مرد زحمتکش و مبارز واقعی را که ما می‌شناختیم، گرامی بداریم».

حاج محمد تحصیلات ابتدایی را تا دوره دبیرستان در زادگاهش نهاوند گذراند و با کسب رتبه عالی در رشته مدیریت در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد، اما به علت راه‌اندازی اعتصابات دانشجویی با وجود اینکه بورسیه دولت بود در سال ۱۳۴۸ اخراج شد.

شهید طالبیان؛ آقای معلمی که پهلوانِ رنج بود

هم‌سلولی شهید طالبیان با رهبر معظم انقلاب

سال بعد با شرکت در آزمون سراسری در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد، با قرآن و مفاهیم دینی و معارف الهی انس داشت و با وجود مشکلات و عقب‌ماندگی‌های موجود در دوران پهلوی به تحصیل دانش پرداخت و با موفقیت کامل مدرک کارشناسی گرفت، در حالی‌که در آن دوران، افرادی که در شهرهایی همچون نهاوند تحصیلات عالی داشتند، بسیار کم بود و بیشتر مردم به دلیل مشکلات اقتصادی، توان پرداختن به درس را نداشتند.

او سال ۱۳۴۹ از اصفهان به زادگاهش بازگشت و در دبیرستان کورش(سابق) تدریس فقه را بر عهده گرفت، همزمان با تدریس با راه‌اندازی انجمن ضد بهائیت به مقابله با افکار التقاطی بهاییان که با حمایت‌های حکومت شاه انجام می‌شد؛ پرداخت و همین کار موجب شد تا ساواک، مدت‌های بسیاری او را زیر نظر بگیرد، اما به دلیل زیرکی شهید طالبیان، موفقیت چندانی به دست نیاورد.

شهید طالبیان ۶ نفر از بهترین‌ها را از مدارس مختلف جمع‌آوری کرد که عنوان این گروه ۶ نفره، «گروه ابوذر» و حاصل آن شهدای گروه ابوذر شد، همراه با این گروه کارهای بسیاری ضد حکومت شاه انجام دادند، مدتی بعد شماری از همرزمان او توسط ساواک دستگیر و ۶ نفر از نزدیک‌ترین دوستانش در سحرگاه ۳۰ بهمن ۱۳۵۲ به دستور مستقیم شاه در پارک چیتگر تهران مظلومانه اعدام کردند، اما او کسی نبود که با این مشکلات، دست از مبارزات خود بردارد.

سال ۱۳۵۲ به ‌دست نیروهای امنیتی شاه دستگیر و پس از تحمل ۶ ماه شکنجه به ۱۵ سال زندان محکوم شد و در همین ایام زندان بود که با رهبر معظم انقلاب آشنا شد و مدتی هم سلولی ایشان بود که این همنشینی مجاهدانه، بر روحیات معنوی او تاثیر بسیاری داشت، با سرنگونی حکومت شاه و پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد و مسئولیت‌های متعددی در آموزش و پرورش، وزارت کشور و سازمان‌های دیگر بر عهده گرفت.

پس از آغاز جنگ تحمیلی، بی‌هیچ تردیدی از مسئولیت خود استعفا داد و راهی جبهه شد، در جبهه‌های جنگ و مناطق عملیات عاشقانه حضور یافت و تا آخرین روزهای جنگ با وجود سن بالا با پذیرش مسئولیت‌، مبارزه‌ای را که از سال‌ها قبل ضد کفر آغاز کرده بود، ادامه داد.

شهید طالبیان؛ آقای معلمی که پهلوانِ رنج بود

شهردار شهیدی که حقوقش اندازه کارگر شهرداری بود

جنگ پایان یافته بود و حاج محمد ناراحت از اینکه پس از سال‌ها مبارزه و شکنجه، توفیق شهادت را ندارد، تا اینکه سال ۱۳۷۰ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصمیم گرفت به پایگاه منافقان کوردل در منطقه عمومی خانقین حمله کرده و با نابودی این پایگاه، ضدانقلابیون مستقر در آن را به هلاکت رسانده یا متواری سازد تا مردم ساکن در مناطق مرزی از شرارت‌های آن‌ها در امان باشند، شهید طالبیان نیز با پافشاری فراوان توانست با نیروهای انجام‌دهنده این عملیات همراه شود و در حین انجام این عملیات در دوازدهم فروردین ۱۳۷۰ به دست منافقان به شهادت رسید.

فرزند شهید طالبیان با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی پدرش، می‌گوید: توجه به نماز اول وقت، نماز جماعت، صداقت، کمک به زیردستان و ولایت‌مداری از ویژگی‌های بارز وی بود و او با وجود داشتن پست‌های زیاد مدیریتی، هرگز شیفته مقام نشد و با تواضع برای خدمت به مردم به ویژه نیازمندان تلاش می‌کرد.

«محمدحسین طالبیان» ادامه می‌دهد: شهید طالبیان هیچ‌گاه حتی به مصلحت خود دروغ نمی‌گفت و زمانی که شهردار بود، به اندازه یک کارگر شهرداری زحمت می‌کشید و حقوق می‌گرفت و این را از افتخارات خود می‌دانست.

او با بیان اینکه نوشیدن شربت شهادت، زیبنده شهید طالبیان بود و با شهادت خود را برای همیشه ماندگار کرد، می‌افزاید: تقوای پدرم آن قدر بالا بود که برای اشتغال در آموزش و پرورش از مرجع تقلید زمان خود استفتا کرد و با موافقت وی به استخدام آموزش و پرورش در آمد تا مبادا به طاغوت خدمت کرده باشد.

شهید جاویدالاثری که پیکرش هرگز به وطن بازنگشت

«آقای معلم» اثر ارزشمندی است که در وصف معلم مجاهد شهید «حاج محمّد طالبیان» و به قلم «مهین سماواتی» به رشته تحریر درآمده و به شرح زندگی پر ماجرای این شهید والامقام می‌پردازد.

از رشادت‌ها و بزرگ‌مردی‌های شهید طالبیان ساعت‌ها باید گفت و نوشت، زمانی‌که پس از انقلاب، رئیس کمیته انقلاب اسلامی و در عین حال رئیس حزب جمهوری اسلامی و همزمان شهردار نهاوند شد و سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ از شهرداران منتخب استان و تنها شهرداری بود که بدون استفاده از بودجه مملکتی، حقوق تمام کارکنان شهرداری را تأمین و پرداخت کرد.

روزی که بازرسان استان، شهردار را در بین کارگرانی دیدند که مشغول بیل زدن و آسفالت کوچه‌ای از محله پای قلعه بود، علت را جویا شدند؛ شهید طالبیان در پاسخ گفت: وظیفه خدمت است، وقتی کارگر ببیند که شهردار نیز مانند او کلنگ می‌زند، احساس حقارت نمی‌کند و این افتخار من است.

این مجاهد خستگی‌ناپذیر به «ابوذر زمان» و «معلم شهید» مشهور شد، فرزندش می‌گوید: مهمان داشتیم که پدرم تماس گرفت و گفت کوله‌پشتی مرا آماده کنید، می‌خواهم به جنگ بروم، ما خندیدیم و گفتیم احتمالاً دارد مزاح می‌کند، جنگ تمام شده، شاید به ماموریت می‌رود، پدرم ساک را برداشت و از همه خداحافظی کرد، ما هم با مزاح و به دور از هر جدیتی با او خداحافظی کردیم، مادرم پرسید: کی برمی‌گردی!؟ پدرم در پاسخ گفت: معلوم نیست و او هرگز برنگشت!

پدرم با گروه خود پیشروی کرده بودند و از محدوده تعیین شده قدری جلوتر رفته و در تیررس منافقین قرار گرفته بودند، آن تعداد که برگشتند، پس از مدتی برای پیدا کردن پیکر پدرم برگشتند، اما هیچ اثری حتی کوچکترین نشانی از او پیدا نشد، با هواپیما نیز از تمامی منطقه عکس گرفتند که نکند جایی از قلم بیفتد، اما باز هم هیچ اثری از شهادت و شهید نبود! حتی حدس زدند که شاید در زندان منافقین باشد و به همین خاطر نیروی نفوذی فرستادند، اما باز هم هیچ اثری از او نبود؛ تا اینکه در سال ۱۳۸۵ شهید اعلام شد.

پیکر مطهر شهید «حاج محمد طالبیان» هیچگاه به وطن بازنگشت، این شهید سرافراز سال ۱۳۹۰ به ‌عنوان شهید نمونه کشوری از سوی رهبر معظم انقلاب انتخاب شد.

شهید طالبیان؛ آقای معلمی که پهلوانِ رنج بود

بخشی از وصیت‌نامه شهید «حاح محمد طالبیان» بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

یرفع الله الذین آمنو منکم و الذین اوتو العلم درجات

در این فضا از تو عاجزانه درخواست می‌نمایم که شیرینی محبت خودت را به ما بچشان و ما را به مقام قرب خودت انس بده و به ما توفیق بده که لحظه‌ای از تو روی‌گردان نباشیم و ما را برای عشق و محبت خودت خالص گردان و اخلاص در عمل مرحمت فرما تا در علم و تقوا اسوه گردیم و در اخلاص و ایمان و عمل و جهاد و تفکر برای بشریت الهام‌بخش و در این راه ما را یار و یاور باش، گرچه ما لایق نیستیم یا درست‌تر بگویم «لایق نیستم تا لایق جانان شوم» زیرا در این راه باید جمله جان شویم, جمله عشق شویم، جمله ایثار گردیم، جمله شور و شوق گردیم تا لایق سرباز امام زمان(عج) بودن را دریافت کنیم.

اکنون که مورد تعرض دشمن قرار گرفته‌ایم بایستی از جان مایه بگذاریم، از وقتمان از امکاناتمان تا انشاء‌الله در جبهه حق علیه باطل پیروز گردیم. البته این وظیفه شرکت در جبهه جنگ یک وظیفه اسلامی است و کسی‌که در جبهه شرکت نکند، با نوعی از نفاق از دنیا خواهد رفت، علاوه بر این امام عزیزمان بر همه واجب کرد که در جبهه بروند تا این عنصر فسادی که جانش به گلوگاه رسیده را زودتر شاهد مردنش باشیم. هرچند با مردن صدام تکلیف ما تمام نمی‌شود، چون ما در قبال تمام مستضعفین جهان مسئولیت داریم و اکنون پس از آزاد شدن عراق انشاء‌الله بایستی به جبهه فلسطین رفت و اسرائیل غاصب را به سختی سرکوب و از آن سرزمین بیرون راند و به خاطر داشتن چنین فکری خداوند متعال را باید سپاس گفت.

به این سفر آمده‌ام و اگر لیاقت شهادت و قبول حضرت حق را پیدا کنم انشاء‌الله از وزارت خود خواهشمندم اینجانب را حتماً در جوار امام رضا(ع) دفن نمائید و نماینده حضرت امام مسئولیت شرعی این مهم را به عهده دارد، زیرا این بنده خیلی به حضرت امام رضا(ع) عشق می‌ورزم و حاضر بودم همیشه در جوار آن حضرت باشم و از ثلث مالم بهای این قبر را بپردازید و بقیه ثلث را در کارهای مفید مثل کمک به جبهه و به خانوادهای مستمند کمک کردن و هر کار خیر دیگری می‌توانید به مصرف برسانید، نماز و روزه، خمس و زکاتی بر عهده‌ام نیست و از حضرت باری‌تعالی امیدوارم به حق چهارده معصوم عبادات ناقابلم را قبول و از عذاب خودش ما را خود نگهداری فرماید.

دیدگاه شما