وقتی که چند سال پیش محمود احمدینژاد باب گفتگو در مورد پیشبینی مشکلات جمعیتی کشور را باز کرد بسیاری متعجب شدند اما اکنون تغییر در سیاستهای جمعیتی کشور به بحثی فراگیر در کشور تبدیل شده است.
به گزارش گرو به نقل از تابناک : قبل از هر چیز باید آرزو کرد که این موضوع گرفتار کسانی نشود که با یک غوره سردی و با یک مویز گرمی میکنند. شاید بهتر آن باشد که همگان یاد بگیرند که به این مساله فنی نگاه کنند و نه سیاسی. برای یادآوری بعضی از همین سیاسیون بهتر است یادآوری شود که سیاست کنترل افزایش جمعیت سیاستی بوده است که در داخل کشور و توسط عقلای کشور گرفته شده است و همانگونه که رهبر انقلاب هم تاکید کرده، پیروی از این سیاست تا دهه هفتاد درست بوده و آن اشتباه فنی مورد مناقشه این است که از دورهای به بعد، باید در اجرای سیاست قبلی تعدیلاتی صورت میگرفته است.
چسباندن یک سیاست داخلی به صهیونیسم جهانی و فراماسونری بینالملل از آن کارهایی است که فقط از عدهای خاص بر میآید. و جز به بیراهه بردن و هیجان مخرب ایجاد کردن فایدهای ندارد.
دفاع از تغییر سیاست کنترل جمعیت آن هم در شرایط اقتصادی فعلی که در جو دلار و سکه زده فعلی که حتی در میان اخبار ورزش هم بحث نرخ دلار مطرح میشود به نظر عاقلانه نمیآید، اما فقط به عنوان یک دلیل جدید در کنار دلایل قبلی مطرح شده، امروز یکی از اقتصاددانان ایرانی هشدار داده است که در حال حاضر تعداد شاغلین کشور سه میلیون و 600 هزار نفر و تعداد بازنشسته ها سه میلیون و 800 هزار نفر است یعنی برای اولین بار تعداد بازنشسته ها بیشتر از شاغلین است.
هرچند بخشی از این عدم تعادل به خاطر نرخ بالای بیکاری است، اما جای تردیدی وجود ندارد با پیر شدن متولیدن دهه 60 و کاهش نرخ موالید در سالهای اخیر، این روند نامطلوب احتمالا تشدید خواهد شد و متولدین دهه 60 که در بحران پوشک و شیرخشک به دنیا آمدند باید در بحران عصا و کفن از دنیا بروند.
حال بر فرض که به مرور همه مقامات و نخبگان سیاسی و اجرایی کشور به ضرورت تغییر نرخ رشد جمعیت کشور معتقد شوند، راه درست روند نامناسب قبلی چیست؟
به طور معمول کشورها برای جبران کاهش رشد جمعیت خود به بعضی سیاستها متوسل میشوند که مهمترین آنها عبارتند از:
1) ارائه مشوقهای اقتصادی به زنانی که مادر میشوند، 2) افزایش حمایتها در دوران کودکی و رشد کودکان، 3)تغییر سن و میزان ازدواج، 4)تغییر نگرش به فرزندآوری و 5) سیاستهای مهاجرتی.
این که برای هر کشوری کدام یک از دسته سیاستهای بالا مناسبتر است به شرابط اقتصادی و اجتماعی آن کشور وابسته است. اما از ظاهر مصوبه شورای انقلاب فرهنگی بر میآید که این شورا روش تشویق زنان به بچهدار شدن را انتخاب کرده است، هر چند که بعضی سیاستهای تشویقی هم ممکن است به طور غیر مستقیم به تغییر در نگاه به ازدواج و فرزندآوری و کاهش سن ازدواج منجر شود.
حال باید به دو نکته توجه کرد که
1) تشویق اقتصادی مادران به زاد و ولد سیاست معمول در کشورهای مرفه غربی و ژاپن است که دارای شرایط فرهنگی و اجتماعی متفاوت با ایران هستند.
2) تاثیرپذیری مردم مناطق مختلف کشور از برنامههای کنترل جمعیت متفاوت بوده است. به طور کلی مناطق روستایی، مرزی و محروم کمتر زیر بار این سیاست رفتهاند و در عوض کسانی که امروز باعث نگرانی دولتمردان شدهاند، طبقه متوسط و تحصیلکرده هستند.
شاید بتوان به راحتی از دو نکته فوق نتیجه گرفت که نباید به راحتی از فرمولی که برای کشوری دیگر نوشته شده است تقلید کرد بلکه باید به مساله نگاهی بومی کرد و هر سیاستی که اتخاذ میشود طوری باشد که تا حد ممکن گروه هدف را مورد توجه قرار دهد.
نامطلوب هم داشته باشد، از ازدواج حمایت شود، از تربیت و پرورش کودکان پشتیبانی به خصوص مالی بشود و جلوی مهاجرت نیروی فعال و مفید کشور گرفته شود.
مورد اول و سوم شاید به شرح و توصیف فراوانی نیاز نداشته باشد اما در مورد ضرورت پشتیبانی از تربیت و پرورش کودکان نگرانیهایی جدی وجود دارد، برای مثال:
1) آن چه که والدین را در مورد بچهدار شدن دچار تردید میکند تا حد زیادی زحمات و مشقات بزرگ کردن وی در دوران فعلی است.
2) سیستم آموزش پیشدبستانی ایران در قیاس با حتی بعضی کشورهای آفریقایی نیز نقایصی دارد.
3) در اسرائیل به عنوان یک رقیب منطقهای ایران، از سال 2012 به بعد آموزش پیشدبستانی برای کودکان سه سال به بالا رایگان شده است. 4) همگان از هزینههای گزاف ثبتنام در مهد کودکها، پیشدبستانیها و اخیرا مدارس عادی مطلع هستند.
5) مساله اوقات خارج از مدرسه کودکان و نوجوانان ایرانی در ابعاد علمی، آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و ورزشی در سالیان اخیر پیشرفت قابل ذکری نکرده است.
6) شرایط دنیای عصر حاضر با دنیای 30 سال تفاوتهای جدی فراوانی دارد. هیچ تضمینی وجود ندارد تا چند سال دیگر بتوان سن مناسب برای آغاز تحصیل کودکان را 6 یا 7 سال دانست.
مثالهایی از این دست، این ایده را به ذهن متبادر میسازد که به جای دادن مشوق اقتصادی به تولد فرزندان بیشتر بهتر است نرخ زاد و ولد از طریق حمایت از تربیت و پرورش کودکان اصلاح شود.
دیدگاه شما