سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
پیرصاحب نفس ما خوب می دانست رشد و دوام این انقلاب بدست پابرهنگان است ؛ همان ها که طعم فقر و محرومیت را چشیده اند و تا آخر خط با ما می مانند ؛ |
|
؛ و این فقط او بود که ایشان را « مستضعف » می خواند و نه « قشر آسیب پذیر » و نه « خوشه چندمی » ... این چنین بود که دل در گرو همانان داشت ؛ آن ها که برای این انقلاب کتک خورده اند و جنگیده اند . برای همین هم بود که به خط شان کرد و فرمان صادر کرد که « بسیج » شوند ؛ و عاقبت هم با آرزوی آنان رفت ،پیر ما فرزانه بود ... نه این که نمی توانم ؛ نمی خواهم باقی مقاله را هم چون بند اول نوشته ام ادامه دهم ، از این دست بسیار گفته اند و نوشته اند؛ و شما هم بسیار شنیده اید و خوانده اید . و می دانید : خیال می کنم خیلی ها هم این گونه نوشتن را می پسندند و لابد این گونه بسیجی را ، آرام و سربه زیر... و بی نظیر ! سخت است و باور کنید سخت است ؛ کتک خوردن و ناسزا شنیدن برای این انقلاب . ..اول مشخصه ی هر بسیجی اخلاص است و این چنین است که نامردمی می بیند و دم بر نمی آورد ... اصلا می دانید : خیال می کنم سید مرتضی هم همدرد ما بود آن روزها که می گفت : در مملکت اسلامی همه آزادند الّا حزب اللهی ها ! نه این که این طور ابلهانه می خواهم منت بگذارم و مثلا اجرمان را ضایع کنم . ولی دست کم بگذارید در این هفته کمی متفاوت تر بنویسم ؛ از بسیج ، و از بسیجی ها . در دور افتاده ترین نقاط این مملکت ؛ همان جا که دولت مردمی و خدم و حشم محترمشان حتی نمی دانند کجاست ؟! هر تابستان بچه های بسیجی را می توانی ببینی که مخلصانه عرق چین بسته اند و مشغول بیل زدنند ، برای خلق الله ، تا خدای نکرده خیال برشان ندارد که انقلاب آن ها را فراموش کرده و همین بد بینشان کند . و تازه پارسال که سال جهاد اقتصادی بود حجم کارهای بچه ها چند برابر هم شده بود در اطاعت از فرمان ولی امر خویش . و یا اواخر هرسال شور و نشاط و کار و انرژی بچه ها را می توانی ببینی برای تدارکات راهیان نور و بازدید از مناطق عملیاتی کشور . برنامه ای که به گواهی آمار ارقام و به استناد تجربه این روزها تبدیل به جریان حرکت فرهنگی بزرگی شده است در مملکت تا در این اوضاع و احوالی که « غم نان » نمی گذارد مسولیین محترم به فکر فرهنگ این سرزمین باشند بازهم این بسیجیان باشند و فرماندهان شهیدشان که فکری به حال و روز فرهنگ می کنند . دیگر بگذریم از روزهایی که خدای نکرده نا امنی و یا مشکلی برای این مرز و بوم پیش می آید . باز این بسیجیان هستند که در صف اول مبارزه خط کشیده اند تا از میراث امامشان پاسداری کنند .گوش به فرمان رهبرشان و بازهم به قول سید مرتضی : سرِ ما و فرمان شما ...و این همه را مخلصانه و آرام ، و بدون هیچ بوق و کرنایی ، و یا بنر و تیزر تبلیغاتی ؛همه اش برای رضای خدا . و سخت معتقدند که رضایت حضرت حق از سوت و کف هرکس دیگری مهم تر است . و این همه یعنی اخلاص ... آن طرف ماجرا را هم که خودتان خوب می دانید : نه این که ما مثلا انتظار تقدیر و تشکر از کسی داشته باشیم ، آقایان هنر کنند و خودشان را جمع کنند . اما باور کنید خیلی ها ( و من خیلی سعی کردم که بنویسم :« بعضی ها »؛ نشد ! ) بیش از حد _ به قول معروف _ بی چشم و رو هستند ؛ انگار نه انگار ... بگذریم ! و باز هم به قول آسید مرتضی : هر که می خواهد ما را بشناسد ، داستان کربلا را بخواند ... |
دیدگاه شما