ولادت
حضرت محمد صلی الله علیه و آله در سال عام الفیل (570 میلادی) در
ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود. مورخان و دانشمندان شیعی ولادت رسول
گرامی اسلام را در صبح جمعه روز هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت
، دوازدهم همان ماه می دانند .
شجرهنامه پیامبر
پدر بزرگوار رسول خدا عبدالله ،پسر عبدالمطلب ،و مادر ارجمندش آمنه
دختر وهب است. اجداد او عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب
بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانه بن خزیمه
بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان، همگی موحد و از
مردان نیک روزگار خویش بودهاند.
سرپرست پیامبر
حضرت محمد صلی الله علیه و آله، هنوز به دنیا نیامده بود (یا در
گهواره بود) که پدرش در بازگشت از شام «سوریه» در مدینه درگذشت. از آن
پس سرپرستی کودک به عبدالمطلب، بزرگ خاندان قریش ،رسید و او نیز کودک
را به دایهای به نام حلیمه از قبیله بنیسعد سپرد.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم پنج سال در قبیله بنیسعد نزد
حلیمه بود و پس از آن به دامان خانواده خویش بازگشت. پس از مدتی، آمنه
برای زیارت قبر همسر خویش، عبدالله، و دیدار خویشاوندان راهی مدینه شد.
او در این سفر فرزند خود را نیز همراه برد، یک ماه در شهر مدینه درنگ
کرد و هنگام بازگشت در محلی به نام« ابواء» از دنیا رفت.
عبدالمطلب پس از درگذشت آمنه، بیش از پیش از محمد محافظت میکرد؛
هر گاه در کنار کعبه با سران قریش و پسران خویش مینشست، همین که چشمش
به محمد می افتاد او را در کنار خود مینشاند و میگفت:« به خدا سوگند،
او دارای منزلتی بزرگ خواهد بود.»
در هشتمین بهار زندگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله، عبدالمطلب
نیز درگذشت و بنا به سفارش او ابوطالب سرپرستی حضرت وی را به عهده
گرفت.
ابوطالب که مردی با ایمان، موحد و نیز از شخصیتهای برجسته قریش
بود، در نگهبانی و دفاع از پیامبر از هیچ کوششی فرو گذار نکرد و در
سالی که محمد دوازده ساله شد، او را همراه خود به سفر سالیانه خود برای
تجارت به شام «سوریه» برد.
دراین سفر، کاروان قریش در مسیر خود در محلی به نام بصری توقف
نمود. بحیرا، راهب مسیحی، که دراین مکان اقامت داشت، محمد را دید وخبر
از آینده او و دین جهانگستر او داد.
دوران نوجوانی
پیامبر صلی الله علیه و آله در بیست (یا پانزده ) سالگی همراه
عموهای خود در چهارمین جنگ از جنگهای فجار شرکت کرد. این نبرد بین
طایفه قریش و قبیله هوازن واقع شد. رسول خدا فرموده است: « من در این
جنگ به عموهایم تیر میدادم تا آنان پرتاب کنند.»
پس از پایان نبرد فجار، پیمانی به نام «حلف الفضول» بین طایفههایی
از قریش بسته شد که بر اساس آن میبایست برای یاری هر مظلومی در مکه و
باز گرفتن حق او از ستمکار، متحد شوند و اجازه ندهند در مکه بر کسی ستم
رود. رسول خدا بیست ساله بود که در خانه عبدالله بن جدعان در این پیمان
شرکت کرد و با قریشیان همپیمان گردید تا یاور ستمدیدگان باشد.
آن حضرت سالها پس از حلف الفضول (پس از بعثت و هجرت ) در زمان بسط
اسلام فرمود: « در سرای عبدالله بن جدعان در پیمانی شرکت کردم که اگر
در اسلام هم به مانند آن دعوت میشدم اجابت میکردم و اسلام جز
استحکام، چیزی بر آن نیفزوده است. »
حضرت محمد در سن 35 سالگی با تدبیر خود در نصب حجرالاسود (در
ماجرای تجدید بنای کعبه) مانع جنگ و نزاع بین طواپف قریش گردید.
آوازه امانتداری و راستگفتاری محمد صلی الله علیه و آله باعث شد
تا خدیجه، دختر خویلد، زن برجسته و ثروتمند قریش که برای تجارت، از
مردان یاری میگرفت او را به همکاری دعوت نماید و آن حضرت را در قالب
قراردادی برای تجارت عازم شام «سوریه» کند.
رسول اکرم پس از بازگشت، سود فراوانی را که به دست آورده بود به
خدیجه سپرد. خدیجه که شیفتهی حسن خلق و صفات برجسته او شده بود، به آن
حضرت پیشنهاد ازدواج داد که مورد پذیرش او قرار گرفت. ازدواج رسول خدا
صلی الله علیه و آله با خدیجه دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت او
از شام «سوریه» بوده است. سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر از 25 تا
40 ، متفاوت، نقل کردهاند.
همسران و فرزندان
خدیجه اولین همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود و تا زمانی که
زنده بود رسول خدا همسر دیگری اختیار نکرد.
پیامبر از خدیجه دارای سه پسر و چهار دختر شد: قاسم (که کنیه
پیامبر صلی الله علیه و آله به همین خاطر ابوالقاسم است)، عبدالله ،
طاهر، رقیه ، ام الکلثوم ، زینب و فاطمه سلام الله علیها .
پیامبر از دیگر همسران خود فرزندی نداشت جز از ماریه قبطیه که صاحب
پسری به نام ابراهیم گردید.
علی در دامن پیامبر
حضرت محمد برای کمک به عمویش، ابوطالب، که در تنگدستی قرار گرفته
بود، فرزند او علی را همراه برد و تحت سرپرستی خود قرار داد و عباس
،عموی پیامبر، هم فرزند دیگر ابوطالب، جعفر، را به همراه برد. آنگاه
رسول خدا فرمود: « من همان را برگزیدم که خدا اورا برای من برگزیده
است.»
بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله
پیامبر اکرم هر سال مدتی را در غار حرا به اعتکاف مینشست. در این
مدت که دور از مردم، تنها به عبادت خداوند می پرداخت کسی جز علی علیه
السلام او را نمیدید.
پس از پایان اعتکاف به مکه باز میگشت، گرد خانه خدا طواف میکرد و
سپس به خانه میرفت.
محمد صلی الله علیه و آله در بامداد بیست و هفتم ماه رجب سیزده سال
قبل از هجرت، در غار حراء با نزول جبرئیل (فرشته وحی) و تلاوت آیات
ابتدای سوره علق از جانب خداوند به پیامبری مبعوث گردید.پیامبر پس از
نزول وحی از حرا پاپین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد. اولین
بانویی که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و رسالت او را تصدیق
کرد همسرش خدیجه و اولین مرد، علی علیه السلام بود؛ چنانکه خودش در نهج
البلاغه میگوید:«
در آن زمان، اسلام درخانهای نیامده بود مگر خانهی رسول خدا و
خدیجه، و من سوم ایشان بودم. نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوّت
را استشمام می کردم. . .»
ّ
دعوت سرّی به اسلام
پیامبر اسلام سه سال تمام به دعوت سری پرداخت و عدهای مخفیانه به
آیین اسلام گرویدند. برخی از این افراد عبارتند از:
زید بن حارثه، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص،
طلحه بن عبیدالله، ابو عبیده جراح، ابو مسلمه، ارقم بن ابی الارقم،
خباب بن الارت، ابوبکر بن ابی قحافه.
دعوت نزدیکان خود به اسلام
پس از سه سال دعوت مخفیانه، از جانب خداوند، آیه « و انذر عشیرتک
الاقربین» (خویشاوندان نزدیک خود را از عذاب الهی بترسان) ـ سوره
شعراء/ 214ـ بر آن حضرت نازل شد.
رسول خدا نزدیکانش از خاندان عبدالمطلب را به منزلش خود دعوت نمود
و پس از پذیرایی از آنان، رسالت خود را اعلام فرمود ولی با انکار
ابولهب مواجه شد و همه متفرق شدند.
پیامبر بار دیگرآنها را گرد آورد و علی علیه السلام خوراکی برایشان
فراهم ساخت. آنگاه رسول خدا شروع به سخن نمود و آنان را به رسالت خویش
از طرف خدا آگاه ساخت و فرمود: «کدامیک از شما در راه اسلام مرا کمک
میدهد تا برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟» هیچ کدام
سخن نگفتند جز علی علیه السلام که از همه کمسالتر بود. علی گفت: «یا
رسول الله! من تو را در این کار یاری میدهم.»
این ماجرا تا سه بار تکرار شد.
سپس رسول خدا فرمود: « این (علی علیه السلام)، برادر و وصی و خلیفه
من در میان شماست. پس از او بشنوید و فرمانش را پیروی کنید. جمعیت به
پا خاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: «تو را امر کرد که حرف پسرت
را گوش کنی و او را اطاعت کنی.»
از همین زمان بود که قریش، آشکارا به دشمنی با رسول خدا پرداخت.
دعوت همگانی
در مرحله دوم از دعوت پیامبر، فرمان وحی رسید که:« فاصدع بما تؤمر
و اعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین.» (پس آنچه را بدان مأموری،
آشکار کن و از مشرکان دوری جوی که ما شرّ مسخره کنندگان را از تو برطرف
خواهیم کرد) ـ سوره حجر، آیه 94 - 95.
در پی این فرمان پیامبر، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود.
مردم قریش او را مسخره کردند و مورد آزار و اذیّت قرار دادند.
بهویژه به این دلیل که وی به صراحت از بتان و آیین و روشهای ضدانسانی
آنان انتقاد میکرد. ابوطالب در این دوران علیرغم مخالفتها و
دشمنیهای قریش ایستادگی کرد و از برادرزاده خود، محمد صلی الله علیه و
آله، نگاهبانی نمود.
هجرت به حبشه
بهتدریج نام رسول خدا و دین اسلام به اطراف مکه و نواحی گوناگون
عربستان کشیده میشد. انتشار روزافزون اسلام، افکار قریش را پریشان کرد
و آنها را به فکر چاره انداخت تا از هر راه ممکن، این نور مقدس را
خاموش کنند. بارها برای شکایت از پیامبر، نزد ابو طالب، بزرگ قریش،
آمدند و زبان به گله و تهدید گشودند؛ لیکن ابوطالب از حمایت پیامبر
قدمی عقب ننشست و لحظه ای از دفاع او فروگذار ننمود. بارها سعی کردند
پیامبر را با ثروت و قدرت تطمیع کنند ولی ناکام ماندند. پس از این
ناامیدی، بر دشمنی و آزار رسول خدا افزودند. بهخصوص یاران آن حضرت
مانند بلال حبشی ، عمار یاسر و همسرش، عبدالله بن مسعود و .... را تحت
شدیدترین شکنجهها قرار دادند. این فشارها چنان شدت گرفت که گروهی از
اصحاب به نزد پیامبر آمدند و درباره مهاجرت از مکه کسب تکلیف کردند.
پیامبر فرمود:« اگر به حبشه سفر کنید، بسیار برای شما سودمند خواهد
بود.» و و به این ترتیب به تعدادی از یاران خود اجازه مهاجرت به حبشه
را صادر فرمود. آنها به سرپرستی جعفر بن ابیطالب در گروهی متشکل از
هشتاد و سه مرد و هیجده زن، رهسپار حبشه شدند.
قریش برای مقابله با پیامبر و مسلمانان از راههای مختلفی وارد شد
که برخی از آنها و حوادث این دوران عبارتند از:
اقدام جهت بازگرداندن مهاجرین از حبشه که با عدم موافقت پادشاه
حبشه با اخراج مهاجرین روبهرو شد.
مراجعت گروه اولیّه مهاجرین به سبب انتشار خبری دروغین
ورود گروه تحقیق مسیحیان حبشه به مکه
سفر گروهی از مشرکین به مدینه برای ملاقات با یهودیان
تهمت های ناروا به پیامبراسلام
اندیشه مقابله با قرآن
تحریم شنیدن آیات قرآن
جلوگیری از اسلام آوردن افراد
و محاصره اقتصادی که در اثر آن پیامبر و مسلمانها مجبور شدند از
مکه خارج شوند و مدت سه سال را در تنگنای شدید در درّه ای بهنام شعب
ابوطالب بگذرانند.
این ماجرا شش سال پس از بعثت رسول خدا در اولین شب ماه محرم سال
هفتم واقع شد. رسول خدا و همه بنی هاشم و بنی مطلب سه سال ( تا نیمه
رجب سال دهم) در شعب ابی طالب گرفتار بودند.
مرگ خدیجه و ابو طالب
در رمضان سال دهم بعثت (دو ماه پس از خروج بنی هاشم از شعب و سه
سال پیش از هجرت)، ابوطالب و خدیجه به فاصله سه روز از یکدیگر از
دنیارفتند؛ ابتدا خدیجه در سن 65 سالگی و سپس ابوطالب در سن هشتاد و
چند سالگی با مرگ خود، رسول خدا را داغدار کردند. آن دو در حجون مکه به
خاک سپرده شدند.
دعوت از مردم طائف
سفر رسول خدا به طائف برای دعوت مردم به اسلام و واقعه معراج از
حوادث مهم این دوران است.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله پس از آن که از طرف خداوند مامور شد
دعوت خود را آشکار کند (در سال چهارم بعثت) ده سال پی در پی با قبائل
گوناگون عرب تماس گرفت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد. به آنان می
فرمود: «بگوئید لا اله الا الله تا رستگار گردید.» ولی آنان از پذیرش
دعوت پیامبر سر باز میزدند.
مشرکان با آنکه معجزههای گوناگونی از پیامبر صلی الله علیه و آله
مشاهده میکردند، باز او را ساحر میخواندند و دعوت او را
نمیپذیرفتند. در سال یازدهم بعثت، شش تن از مردان قبیله خزرج از شهر
مدینه در ایام حج با پیامبر دیدار کردند. آنها در عقبه منی (دره ای در
پایین منطقه منی) با رسول خدا پیمان بستند و دین اسلام را پذیرفتند.
یک سال بعد، دوازده تن از مردم مدینه (پنج تن از آنان همان کسانی
بودند که سال قبل اسلام آورده بودند و هفت تن از افراد جدید بودند) در
ایام حج در عقبه منی با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردند و هنگام
بازگشت، رسول خدا مصعب بن عمیر را همراه آنان به مدینه فرستاد تا به هر
کس مسلمان میشود، قرآن بیاموزد و دیگر مردم مدینه را نیز به اسلام
دعوت کند؛ سران دو قبیله بزرگ اوس و خزرج و قبایل آنان و بسیاری از اهل
مدینه در اثر تبلیغات مصعب بن عمیر و دیگر مسلمانان مدینه به اسلام
گرویدند.
پیمان عقبه
در ذی الحجه سال سیزدهم بعثت، هفتاد و پنج تن از مسلمانان مدینه که
دو تن از آنان زن بودند، در موسم حج در منی با رسول خدا بیعت کردند. در
پی بازگشت آنها به مدینه، آیین اسلام گسترش بیشتری یافت و به جز چند تن
از بزرگان قوم که آنان نیز بهتدریج به اسلام روی آوردند، بقیه مردم
مدینه مسلمان شدند.
قریش که از پیمان دو قبیله اوس و خزرج با رسول خدا صلی الله علیه و
آله آگاه شدند، هر روز فشار و آزار خویش را به مسلمانان بیشتر کردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله برای رهایی آنان از ستم مشرکان، اجازه
هجرت را صادر فرمود و مسلمانان، گروه گروه به مدینه مهاجرت کردند.
هجرت پیامبر به مدینه
کسی جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و
تعداد انگشتشماری از مسلمانان در مکه باقی نمانده بودند که سران قریش
تصمیم نهایی را گرفتند. آنها در دارالندوه (مجلس شورای مکه) گرد آمدند
و به پیشنهاد ابوجهل قرارشد از هر قبیله، جوانی شجاع انتخاب شود و همگی
شبانه، دستهجمعی به خانه پیامبر هجوم ببرند و او را بکشند. این فکر به
اتفاق آرا تصویب شد و قرار شد چون شب فرا برسد، آن افراد ماموریت خود
را انجام دهند.
در این هنگام جبرئیل فرمان هجرت به مدینه را از جانب خداوند به آن
حضرت ابلاغ نمود.
آن شب (شب پنج شنبه اول ماه ربیع الاول سال چهاردهم بعثت)، علی
علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در بستر
خوابید.(خداوند درباره همین شب « لیله المبیت » و فداکاری امام علی آیه
207 سوره بقره را نازل کرده است.) با ناکامماندن نقشه قریش، پیامبر
اکرم پس از سه روز توقف در غار ثور ، به مدینه هجرت نمود. وی روز
دوشنبه دوازدهم ربیع الاول، نزدیک ظهر وارد منطقه قبا واقع در 6
کیلومتری مدینه شد و در مدت توقف خود (که مدتش را از 3 تا 23 روز نقل
کرده اند)، اولین مسجد اسلام « مسجد قبا » را بنا نهاد و پس از پیوستن
علی علیه السلام و بعضی افراد خانوادهاش وارد مدینه شد. سپس
مسجدالنبی را بنا نهاد و پس از امضاء صلحنامه با یهودیان مدینه، بین
مسلمانان پیمان برادری منعقد نمود.
در سال دوم هجرت قبله مسلمانان از بیت المقدس به کعبه تغییر یافت.
در همین سال اولین نبرد مسلمانان با کفار به نام نبرد بدر اتفاق افتاد
که با پیروزی قاطع مسلمانان پایان یافت.
ازدواج امام علی علیه السلام با حضرت فاطمه،دختر پیامبر، از دیگر
وقایع سال دوم هجرت است .
غزوهها
قریش برای انتقام جنگ بدر دست به تهیه لشگر و تجهیزات زد که منجر
به جنگ دیگری به نام غزوه احد گردید که با شهادت بسیاری از مسمانان
خاتمه یافت.
در همین سال بلافاصله پس از غزوه احد، حمراءالاسد واقع شد وسپس
غزوه ذی امر ، بحران ، سریه های محمد بن مسلمه و زید بن حارث .
غزوهها و سریههای سال دوم هجرت: غزوه بواط ، عثیده ، غزوه سفوان
*، بدر ، بنی قینقاع ، سویق ، عبدالله بن جحش ، عمیر بن عدی ، سالم بن
عمیر .
نیمه ماه رمضان این سال ولادت حضرت امام حسن علیه السلام است؛ در
این سال سریه رجیع و سریه بئر معونه واقع شده که با توطئه کفار به
شهادت گروهی از مسلمانان منتهی شد.
غزوه بنی نضیر با یهودیان بنی نضیر که به خروج آنها از مدینه منتهی
شد و غزوه ذات الرقاع و غزوه بدر صغری و سریه ابو مسلم و سریه عمربن
امیه در سال چهارم هجرت واقع شد. در این سال امام حسین علیه السلام
متولد شد، مادر علی علیه السلام، فاطمه بنت اسد ، وفات یافت و حکم حرمت
شراب نازل گشت.
در سال پنج هجرت، غزوه احزاب (خندق) و غزوه بنی قریظه با یهودیان
بنی قریظه و سریه ابوعبیده جراح واقع شد.
غزوه به جنگ هاپی گفته می شود که پیامبر شخصا در اّن شرکت داشتند.
سریه به لشگرهاپی گفته می شود که اّن حضرت به فرماندهی دیگران به
نقاط مختلف گسیل می داشتند.
وقایع سال ششم هجرت
در این سال غزوه ذی قرد وغزوه بنی المصطلق و واقعه صلح حدیبیه
اتفاق افتاد که طبق معاهده با کفار، مسلمانان میتوانستند سه روز در
سال به مناسک عمره در مکه بپردازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در
این سال توسط سفیران متعدد، نامههایی را برای دعوت به اسلام به سوی
فرمانروایان کشورهای مختلف ارسال نمود:
دحیه بن خلیفه کلبی را نزد قیصر پادشاه روم، عبدالله بن خدافه را
نزد خسرو پرویز پادشاه ایران و نیز سفیرانی به یمامه ، بحرین ، شام،
مصر ، حبشه، یمن ، اردن و برخی مناطق دیگر فرستاد.
حوادث سال هفتم هجرت
در این سال، جنگ مهمی با یهودیان منطقه خیبر در گرفت که به غزوه
خیبر معروف است و با رشادتهای امام علی علیه السلام به پیروزی اسلام و
فتح دژها و قلعههای یهودیان منجر شد. جعفر بن ابی طالب نیز در همین
سال از حبشه بازگشت که موجب شادمانی پیامبر گردید .
در همین سال پیامبر به همراه مسلمین عازم عمره شد که به «عمره
القضا» (عمره قضا) معروف است؛ زیرا این عمره، قضای همان عمره است که
سال قبل در حدیبیه به صلح انجامید.
سریههای زیر در این سال واقع شده است: سریه تربه ، نجد، فدک، سریه
زبیر بن قوام، غالب بن عبدالله، بشیر بن سعد، ابن ابی العوجاء و
عبدالله بن حدرد .
حوادث سال هشتم هجرت
از وقایع این سال، نبرد موته به فرماندهی جعفر بن ابیطالب است و
سریه ذات السلاسل و مهمترین واقعه، فتح مکه و انهدام بتخانهها است.
تا ماه شوال همین سال سریه های خالد بن سعید به عرنه، هشام بن عاص به
یلمم ، غالب بن عبدالله به سوی بنی محارب ، نمیله بن عبدالله بر سر بنی
ضمره ، خالد بن ولید و غمیصاء نیز واقع شده است.
پس از فتح مکه، در بازگشت به سوی مدینه، غزوه حنین رخ داد که با
پیروزی مسلمین و بهدست آوردن غنائم زیاد پایان یافت. سپس رسول خدا
عازم طائف گردید و پس از غزوه طائف برای انجام عمره وارد مکه شد. عتاب
بن اسید را حاکم مکه کرد و معاذ بن جبل را به تعلیم قرآن و احکام اسلام
به مکیان گماشت و آنگاه رهسپار مدینه گردید.
سریههای غالب بن عبدالله کلبی به کدیه و به فدک ، سریه کعب بن
عمیر ، شجاع بن وهب ، قطبه بن عامر و سریه ابو قتاده انصاری در همین
سال واقع شده است.
در پایان این سال، وفات زینب ،دختر بزرگ رسول خدا، و تولد پسرش
ابراهیم نیز به وقوع پیوست.
حوادث سال نهم هجرت
از حوادث این سال غزوه مهم تبوک با رومیان است که سی هزار نفر از
مسلمین در آن حضور داشتند که بدون جنگ خاتمه یافت.
در بازگشت از همین غزوه منافقین تصمیم به قتل پیامبر گرفتند که
نقشه آنان با تدبیر پیامبر خنثی گردید. در این سال، مسجد ضرار (مسجدی
که منافقین به عنوان پایگاه توطئهچینیهای خود بنا کرده بودند) به امر
پیامبر تخریب شد.
همچنین به امر خداوند، پیامبر اکرم موظف به ابلاغ سوره برائت به
علی علیه السلام شد تا برای حجاج مکه تلاوت کند.
پس از غزوه تبوک با وجودی که مسلمانان با ارتش روم درگیر نشدند،
سراسر عربستان مرعوب قدرت مسلمین شد. لذا مردم طائف پس از بیست روز
محاصره ، توسط عروه بنی مسعود یکی از رؤسای خود اسلام را پذیرفتند.
سریههای عقیقه بن حصن ، ضحاک بن صفیان ، علقمه بن مجزّز و سریه
امام علی علیه السلام بر سر قبیله طی برای نابود ساختن بتخانهی فلس
در این سال واقع شده است.
حوادث سال دهم هجرت
در این سال، حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام فرزند 18 ماهه
رسول خدا صلی الله علیه و آله از ماریه قبطیه، از دنیا رفت .
واقعه مباهله با مسیحیان نجران نیز در همین سال پیش آمد.
مردم همدان، قبیله بزرگ یمن، نیز اسلام را پذیرفتند که زمینه ساز
اصلی پذیرش تدریجی اسلام در یمن گردید.
همچنین در این سال رسول خدا با اعلام قبلی عازم خانه خدا شد که
جمعیت بسیاری از مسلمانان، اٌن حضرت را همراهی کردند .
رسول خدا پس از انجام حج، تعلیم آن بهعنوان مناسک همیشگی حج و
ایراد خطبههای متعدد به سوی مدینه رهسپار شد. لیکن در محدوده جهینه در
وادی غدیر خم ، در مقابل همه حاجیان به معرفی حضرت علی علیه السلام به
عنوان جانشین پس از خود پرداخت و مردم را به بیعت با آن حضرت امر کرد.
آیه اکمال دین در همین روز نازل گردید.
از وقایع این سال، ادعای پیامبری شخصی از یمامه بنام مسیلمه است که
طی نامهای برای رسول خدا، ادعای پیامبری خود را اعلام نمود و حضرت در
پاسخ کوتاه خود، او را مسیلمه کذاب و دروغگو نامید.
سال یازدهم ـ رحلت پیامبر
با گسترش اسلام و احساس خطر رومیان نسبت به سرزمینهای زیر سلطه
آنها شام «سوریه» و فلسطین،درصدد یورش به مسلمانان بر آمدند. رسول خدا
صلی الله علیه و اله فرمان جهاد عمومی صادر فرمود و دستور داد عموم
مردم بهخصوص مهاجرین اولیه در لشگر حاضر باشند. سپس فرماندهی لشگر را
به جوانی 20 ساله بهنام اسامه فرزند زید بن حارثه که در نبرد موته در
جنگ با رومیان شهید شده بود، سپرد.
در این هنگام، پیامبر بیمار شد و گروهی به بهانهی بیماری او، هر
روز حرکت لشگر اسامه را به تاخیر می انداختند تا اینکه پیامبر در حال
بیماری به مسجد آمد و از تاخیر حرکت لشگر با خشم فراوان سخن گفت و
دوباره فرمان حرکت صادر کرد. در بستر بیماری خود می فرمود:
«سپاه اسامه را روانه کنید. خداوند تخلفکنندگان از حضور در لشگر
اسامه را لعنت کند.»
از آنجا که رسول خدا از نقشهها و توطئههای منافقین آگاه بود و
آنها را پیشبینی مینمود، در حالی که از بیماری خود رنج میبرد به
مسجد آمد و خطاب به مردم فرمود:« ای مردم! آتش فتنه برافروخته شده و
فتنه مانند پارههای شب تاریک ظهور کرده است.»
و همچنین میفرمود: «من از میان شما می روم، ولی دو چیز ارزشمند در
میان شما باقی می گذارم: قرآن و عترت. تا وقتی به این دو با هم تمسک
بجویید، هرگز گمراه نمیشوید و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا
هنگامی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
وصیت مکتوب
پیامبر اکرم در بستر بیماری فرمود: برای من قلم و دواتی بیاورید تا
برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. لیکن بعضی از اصحاب با
مخالفت خود، مانع مکتوبشدن وصیت آن حضرت شدند.
ابن عباس پس از این واقعه میگریست و میگفت: «بزرگترین مصیبت برای
اسلام این بود که اختلاف اصحاب، مانع از آن شد که پیامبر وصیت مورد نظر
خود را بنویسد.»
رحلت
رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدتی که در بستر بیماری بود،
سفارشهای گوناگونی به مردم و اصحاب، بهویژه دربارهی دخترش فاطمه
علیهاسلام و موضوع جانشینی امام علی علیه السلام فرمود. تا سرانجام
ظهر روز دو شنبه بیست و هشتم ماه صفر سال یازدهم در حالی که سر مبارکش
بر سینه علی علیه السلام بود از دنیا رفت.
پارچه ای یمانی بر روی پیکر مبارکش کشیدند و چیزی نگذشت که خبر
درگذشت پیامبر در سرتاسر مدینه پیچید .
علی علیه السلام طبق وصیت پیامبر که فرموده بود نزدیکترین کس به
من غسلم دهد، اٌن حضرت را غسل داد و کفن نمود. سپس یاران پیامبر
دستهدسته بر پیکر او نماز گزاردند. آنگاه در همان حجرهای که
درگذشته بود به دست امام علی علیه السلام به خاک سپرده شد.
سفوان ناحیه ای است در منطقه بدر و لذا نام دیگر غزوه بدر می باشد
.
دیدگاه شما