تازه های سایت

کد مطلب: 22642
18. آذر 1393 - 11:29
مدتها ست که از روزگارکودکی می گذرد نوجوان شده ایم به دوران جوانی رسیده ایم و کم کم ...
نخبه المپیادهای دانش آموزی خانه نشین است

سایت گرو، مدتها ست که از روزگارکودکی می گذرد نوجوان شده ایم به دوران جوانی رسیده ایم و کم کم با سپید شدن موی سر و محاسن صورت پیر می شویم ولی آنچه که دست ناخورده و بدون تغییر باقی می ماند خاطرات خوش و شیرینی است که در روزگاران ماضی در ذهنمان به یادگار مانده است خاطراتی که دنیای ناخودآگاه مان را تشکیل می دهد..  

روزگاری در دبستان شهید عادل چگینی برزول که بعد ها به نام جامی تغییر اسم داده شد درس می خواندیم و سرگرم شور و نشاط خاصی که مختص به هر دوران است لحظات طلائی عمرمان را سپری می کردیم .. دنیای آنروز با توجه به شرایط و مقتضیات زمان با روزگار فعلی بسیار متفاوت بود.  

از جمله بچه های زرنگ و با استعداد برزول  در آن عهد(دهه 60و 70) آقای مرتضی درویشی است. مرتضائی از که هوش و استعداد سرآمد بچه های کلاس به شمارمی آمد قدرت تحلیل مسائل ریاضی در دوران دبستان و ترجمه و شناخت قواعد درسی زبان انگلیسی در دوران راهنمائی و دبیرستان از او یک دانش آموز ممتاز و باهوش ساخته بود . 

درکنار این همه هوش و استعداد ادب و شخصیت والای این همکلاسی عزیز به عنوان یک الگو و اسوه تربیتی ازسوی سایر معلمان به بچه ها توصیه می شد.. او در سال های تحصیل در مدرسه راهنمائی به عنوان پذیرفته شده در المپاد علمی در سطح استان با بچه های شهری و شهری زادگان مرفه رقابت علمی داشت.  

آری مرتضی یک نخبه درسی و معرفتی بود که به خاطر آرزوهایش در آن روزگار با داشتن علاقه شدید به تحصیل در رشته علوم تجربی و رسیدن به حرفه پزشکی با توجه به عدم وجود آن رشته در دبیرستان برزول آهنگ عزیمت به شهر را می نوازد و برای ادامه تحصیل و رسیدن به هدفش  ناگزیر به درس خواندن در مدارس نهاوند می شود.. او در نهاوند هم در بین رقبایش برتری دارد..

مرتضی سال های اولیه دبیرستان را با نمرات عالی و رتبه های برتر تحصیلی طی می کند المپیاد می رود رتبه برتر استان را کسب می کند و شاید به زعم خود به آرزوهایش هرلحظه و هروز نزدیک و نزدیکتر می شود .. 

 ولی مرتضی درویشی در میان راه با یک بیماری  حرکتی مواجه می شود که اورا ازآرزوهایش دور می کند و محافل علمی و المپیاد های مختلف را ترک می کند خانه نشین می شود و امروز همدم و همساز او تنها یک ویلچر قهوای رنگ است...  مرتضی با فکر وسیع و بلندش با هوش قوی و نزاکت رفتارش امروز درخانه پدر از نامهربانی ایام گلایه ها دارد وبر مشیت خداوندی شاکر. 

گاهگاهی که ازکنارش رد می شوم بایاد گذشته اشک در چشمانم جاری می شود و برمشیت و حکمت خداوند متعال شکر گذارمی شوم و آیه الیس الله بکاف عبدآ را مهمترین دلیل برای همراهی خداوند بااین دوست درنظر می آورم ..  

البته میدانم که مرتضی تنها نیست و درکانون گرم خانواده احساس کمبود نمی کند او اگرچه ازپا معلول می شود ولی فکر و ذهنش ، شعور و شخصیتش و مرام مسلکش همچنان نمونه است و همچانان برگزیده...

علی ترکاشوند

دیدگاه شما