تازه های سایت

کد مطلب: 8826
18. فروردين 1392 - 9:21
شهیده «طاهره هاشمی»، شهیدان «عبدالحمید دیالمه» و «سلیمان خاطر» به عنوان شهدای شاخص بسیج در سال ۹۲ معرفی شدند.

به گزارش پایگاه خبری گرو ، با توجه معرفی شهیده «طاهره هاشمی»، شهیدان «عبدالحمید دیالمه» و «سلیمان خاطر» به عنوان شهدای شاخص بسیج در سال ۹۲ مروری داریم بر زندگی این شهدای بزرگوار و گرانقدر.

شهید عبدالحمید دیالمه

شهید عبدالحمید دیالمه(۱۳۳۳تهران- ۷تیر۱۳۶۰تهراننماینده مجلس اول شورای اسلامی بود که در ترور دفتر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.

تحصیلات:

دیالمه، دارای تحصیلات حوزوی و تحصیلات دانشگاهی تا درجه دکترا می‌باشد.

وی پس از گذراندن دوره دبستان و متوسطه، پس از کسب دیپلم طبیعی تحصیلات حوزوی اش را آغاز کرد. وی از جمله علوم منطق، فلسفه و عرفان را نزد مرتضی مطهری فراگرفت. به سال ۱۳۵۲در رشته داروسازی وارد دانشگاه فردوسی مشهد شده و در سال ۱۳۵۸موفق به اخذ درجه دکترا از این دانشگاه شد.

و در این دانشگاه اقدام به تأسیس کتابخانه اسلامی نمود. و برای اولین بار در سطح ایران دعای کمیل را پایه گذاری کرد جلسات سخنرانی خود را تحت عنوان «صراط مستقیم» شروع کرد. که در خلال این حرکت اعتقادی بارها توسط ساواک دستگیر شد. او پس از اتمام تحصیل به تهران آمد و مجمع احیاء تفکرات شیعی را تأسیس کرد. وی در سن 26 سالگی به عنوان نماینده مردم مشهد به مجلس راه یافت و عضو کمیسیون امور شوراها شد.

 وی به زبان های انگلیسی، عربی و فرانسوی مسلط بود. او از اولین کسانی بود که انحراف از خط اسلام را در بنی صدر مشاهده کرد و به قصد افشاگری به تهران آمد و در روزنامه انقلاب اسلامی تحصن اختیار کرد و جریان بنی صدر را بر ملاء نمود و او را به مناظره دعوت کرد و خط لیبرالیسم را که تحت نام خط مصدق مطرح بود باز شکافت.

پیش از انقلاب

دیالمه در دوران جوانی اش و جریان فعالیت‌هایش ارتباط مستمری با افرادی چون مطهری، بهشتی، بازرگان داشت. وی مجبور به زندگی مخفی در طی سالهای ۱۳۵۲الی ۵۶جهت فعالیت‌های مبارزاتی با رژیم پهلوی بود.

وی جهت بررسی وضعیت مناطق فقیرنشین استان سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۵۴به آنجا سفر کرد و در زمینه تهیه مستندی از اوضاع آنجا به فعالیت پرداخت. وی در همین زمان توسط ساواک دستگیر و به علت عدم وجود مدرک آزاد شد. این مستند و نیز فیلم‌های مستند دیگری را که وی در زمینه تولید آن فعالیت کرد، ناتمام ماندند. پس از انقلاب بخشهایی از این فیلمها از صدا و سیما پخش شدند.

وی از همان ابتدای ورود به دانشگاه، اقدام به تاسیس کتابخانه اسلامی و جذب افراد مذهبی کرد. جلسات دعای کمیل توسط وی برای اولین بار در سطح دانشگاه برگزار گردید و پس از مدتی در سطحی گسترده تر در حرم امام علی بن موسی‌الرضا(ع)ادامه یافت.

تشکیل و مدیریت گروه‌های چند نفره جهت نشر افکار اسلامی شیعی همراه با آموزشهای عقیدتی و سیاسی از کارهای تشکیلاتی دیگر وی بود. وی در این اثنا چندین بار توسط ساواک دستگیر شد.

در طی سالهای ۵۵-۵۴وی ساماندهی حرکت‌های دانشجویی و مردمی را علیه رژیم عهده دار بود و به انسجام گروه‌های مختلف دانشجویی در زمینه مبارزاتی می‌پرداخت.

پس از انقلاب

وی در همان سال پیروزی انقلاب به تشکیل مجمع احیاء تفکرات شیعی دست زد. وی از اعضای شورای هفت نفره اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامیاستان خراسان بود. همچنین بهمراه افرادی چون هاشمی نژاد، کامیاب، واعظ طبسی شورای اولیه حزب جمهوری اسلامی را در خراسان تشکیل دادند.

از فعالیت‌های وی در اوایل انقلاب شرکت در جلسات مناظره و بحث با نمایندگان گروه‌های مختلف در دانشگاه و شهر بود. وی از جمله افرادی بود که شدیداً با افکار گروه‌هایی چون مجاهدین خلق مخالفت می‌کرد. وی همچنین از منتقدان نظرات و خطی مشی سیاسی-مذهبی بنی صدربود. وی مدتها قبل از ریاست جمهوری بنی صدر نسبت به وی نظر مساعدی نداشت و هیچگاه از وی حمایت نکرد. وی گروهی تشکیل داد تا مدارک و اسناد بر ضد بنی صدر و فعالیت‌های وی را گردآوری کنند. وی از جمله افرادی بود که در مجلس با ارائیه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاسی بنی صدر موجب عزل وی شد.

سخنرانی‌های گوناگون در شهرهای تهران، قم و مشهد که پس از نمایندگی مجلس گسترش یافت. تاکنون حدود ۴۰۰ساعت از سخنرانی‌های وی گردآوری شده‌است.

وی در دوره اول مجلس شورای اسلامی از طرف مردم مشهد کاندیدا شد که مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شد و به عنوان نماینده مردم مشهد انتخاب گردید. در شروع مجلس نیز عضو هیئیت رئیسه سنی مجلس بود. پس از آن به عنوان ریاست کمیسیون شوراها در مجلس به ایفای مسئولیت پرداخت.

تلاش براي ارائه مدارک عدم کفايت سياسي بني­ صدر به مجلس با همکاري برخي از نمايندگان و موفقيت در اين امر.

و بالاخره در تاریخ 7 تیر ماه 1360 در دفتر حزب جمهوری اسلامی بهمراه بیش از 70 نفر از جمله شهید آیت الله دکتر بهشتی به شهادت رسید.

سيده طاهره هاشمي

سيده طاهره هاشمي در يکم خردادماه سال 1346 در شهرستان آمل و در روستای شهید آباد ( شهربانو محله ) ديده به جهان گشود. او در خانواده‌اي متديّن، مذهبي و طرفدار انقلاب و تحت تربيت پدر و مادري بزرگوار که هر دو از سادات منطقه‌ي هزار جريب ساري بودند، رشد و پرورش يافت. از کودکي با قرآن، نهج‌البلاغه و ساير کتب روايي شيعي انس و الفت پيدا کرد و به دليل جوّ فرهنگي و مذهبي خانواده روح تشنه‌اش با عميق‌ترين مفاهيم ديني و معنوي سيراب شد.
او دختري مهربان، دلسوز و دانش‌آموزی نمونه و موفق و درس‌خوان بود. هرگز در اداي تکاليف واجب ديني، کوتاهي نمي‌کرد و مستحبات را تا جايي که مي‌توانست، به جا مي‌آورد. در کارهاي هنري چون خطاطي، طراحي، گلدوزي، نگارش مقاله، تهيه‌ي روزنامه ديواري و نيز اداره‌ي برنامه‌هاي فرهنگي مدرسه بسيار موفق بود و بسياري از برنامه‌هاي فرهنگي، اجتماعي و حرکت‌هاي سياسي مدرسه بر عهده‌ي او بود. در برخورد با دانش‌آموزاني که تحت تأثير تبليغات گروهک‌هاي منحرف قرار گرفته بودند، بسيار مهربان، باحوصله و دلسوز بود و از فرط مهر و دوستي، آن‌ها را به خود جذب مي‌کرد.
و سرانجام در غروب روز ششم بهمن‌ماه سال 1360 در حالي که چهارده بهار بيشتر از عمر کوتاهش نمي‌گذشت، در حالی به کمک نیروهای مدافع شهر شتافته بود ، در درگيري خونين گروهک‌هاي معاند انقلاب با نيروهاي بسيجي و مردمي، با اصابت دو گلوله به فيض شهادت نايل آمد.

این سیده بزرگوار با این که موقع شهادت چهارده سال بیشتر نداشت اما با توجه به نبوغ و ذوق سرشار خود آثاری قلمی و تجسمی به یادگار گذاشته است . در زیر ، انشایی را از این خواهر شهیده می خوانیم که به پیشنهاد معلم باید خطاب به یک دوست نوشته می شد . انشای شهیده سیده طاهره هاشمی در طرحی ابتکاری در قالب نامه ای به یک دوست امدادگر و رزمنده فرضی نگاشته شده است . او در این نامه پیامی را نیز خطاب به رئیس جمهور وقت ایالات متحده گوشزد نموده است :

به نام خدا

نامه ای می نویسم برای تو دوست در جنگم ، ای دوست جان بر کفم ، ای دوست شریفم . نامه ای که شاید از آن کوه مشکلات که بر سرت فرود آمده است بکاهد . هر چند که این نامه برایت سودی ندارد . برای تویی که در سنگر به مداوای مجروحان جنگ اعم از ایرانی و یا غیر ایرانی می پردازی . من این نامه را در حقیقت برای دوستانم می بایست می نوشتم اما روزگار را چه دیدی باید نوشت برای تو که حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظری بیفکنی ، چون مجروحان در جلویت صف کشیده و رگبار مسلسل و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند .

ای کاش می توانستم با تو به جبهه آیم و مسلسل ها را در آغوش گیرم ، اما می دانم که چه خواهی گفت ، بله من سنگر دیگری دارم و سنگرم را همچون تو حفظ خواهم کرد ، همچون تو که که با وسایل اولیه بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبهه ای . شاید بر من عیب بگیری که چرا به آگاهی دوستان و همشهریانم نمی پردازم . می دانم اما آگاهی دادن به کدامین مردم ؟ به مردم جان بر کف شهرم ! نه می دانم که نمی گویی ! زیرا باید به اشخاصی آگاهی داد که چشم ها و را بسته و گوش ها را پنبه نموده و به شعار دادن در سر چهار راه ها مشغولند . شعار مرگ بر آمریکایی که معنی آن سازش با آمریکاست ! می گویند که باید در این جنگ ، حق با باطل سازش کند . باید میانجیگری را پذیرفت و ملتی را که بیست سال زیر ستم بعثیان بود تنها گذاشت . آنها با شایعه سازی می خواهند مردم را گول بزنند ، اما قرآن دستور داد برای شایعه سازان قتل و اسیری و لعنت است . می دانم که تو تنها برای ملت ایران نمی جنگی بلکه برای ملت عراق هم می جنگی و ملت جان بر کف و شهید داده ما و عراق پشتیبان تو هستند . اگر تو شهید بشوی صدها نفر بعد از تو می آیند و سنگرت را حفظ خواهند کرد . ملتی که برای هر قطعه از این میهن خون ها فدا کرد ، دیگر سازش با نوکران آمریکا و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمی داند . می دانم که تو تا آخرین قططره خون خواهی جنگید ، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه بر ضد ستم می شوریدند و تو هم مانند آنها پیروز خواهی شد زیرا اماممان ، این بت شکن عصر گفت : آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند و در جای دیگر گفت : ما مرد جنگیم آقای کارتر نباید ما را از جنگ بترساند . البته به یاری خداوند ، زیرا این خداوند بود که آمریکا را در حمله نظامی به ایران در طبس نابود کرد . شن های بیابان این مأموران الهی چون ابابیل بر سرش ریخت و تمام آن تجهیزات را نابود کرد و این بار هم کید شیطان بر هم ریخت چون خداوند در قرآن فرمود " ان کید الشیطان کان ضعیفا " بلی حیله شیطان ضعیف است زیرا در این زمان هم به یاری خدا و هوشیاری ملت و بیداری ارتش و جان بر کفان سپاه و بسیج مانع رسیدن آمریکا به هدف شومش گردید . من به تو خواهرم و برادرم که در سنگرید ، پیام می دهم که خواهم آمد و انتقام خون های نا به حق ریخته را خواهم گرفت . نگرانی من و تو ای خواهرم اینست که مبادا سازشی صورت گیرد و خون های شهیدان به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم ، که ندای امام همان ندای اسلام است . اما می دانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت، زیرا تمام ارگان های مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است و من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است می رویم و از آن جا به سادات ها و شاه حسن ها و حسین ها و ملک خالدها خواهیم گفت که به سراغتان خواهیم آمد و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد و صف های طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه خون خواهیم گرفت .

سلیمان محمد عبدالحمید خاطر

سلیمان محمد عبدالحمید خاطر سربازی مصری که در تاریخ ۱۳مهر ۱۳۶۴ (برابر با ۵اکتبر ۱۹۸۵) با تیراندازی به توریستهای اسرائیلی در شرم‌الشیخ واقع در سواحل شبه جزیره سینا هفت نفر از آنان را کشت. او که بوسیله دولت مصردستگیر شده بود و به حبس ابد محکوم شد.

به ياد قهرمان سينا،  سلیمان محمد عبدالحمید خاطــر، مثــل همــه جوانان مصــري که به ســن ســربازي ميرســیدند، خــودش را آماده رفتن به ســربازي کــرد، او آخرین فرزند خانــوادهاي درمنطقه «اکیاد» از اســتان شرقي مصر بود، سلیمان به منطقه «راس برجه» در جنوب شبه جزیره سینا اعزام شــد و به عنوان ســرباز ارتــش مصر در مرزمشغول محافظت از مرز مصر بود.ســلیمان در ماههاي آخر ســربازي بود. که ناگهان حادثــه بــزرگ زندگیــش روي داد، 14 مهــر ماه1364 هنگامــي که آفتاب در حــال غروب کردن بود، ناگهان متوجه شــد که 12 توریست اسرائیلي در حال نزدیک شــدن به محل نگهباني او هستند، محلي که ســلیمان خاطــر از آن نگهباني مي کرد یک منطقه نظامي بود که ســلاحهاي خاص در آن نگهداري مي‌شــدند و به همین خاطــر ورود تمام افراد غیرنظامي به آن ممنوع بود. ســلیمان با مشــاهده آن گــروه 12 نفره بــه آنها هشــدار داد و به زبان انگلیســي گفت: Stop nopassing اما گروه اسرائیلي به حرف او بي‌توجهي کردند و ناگهان اتفاقــي رخ داد که همه زندگي او را تحت‌الشــعاع قرار داد، شــلیک در گرگ و میش صحراي سینا منجر به کشته شدن هفت اسرائیلي بود. محاکمه‌جنجالي‌‌: وقتي سلیمان خاطر در دادگاه نظامي حاضر شد به دلیل وضعیت سیاسي آن دوره یعني پس از امضاي معاهده کمپ‌دیوید و ترور انور سادات و تضادهایي که میان جهان اســلام و صهیونیسم وجود داشت، دادگاه ســلیمان خــاطر بــه یکــي از جنجاليترین دادگاههاي دهه هشتاد میلادي تبدیل شد. هنگامي کــه بازپــرس دادگاه نظامي از ســلیمان خاطــر شــرح حادثه را پرســید، ســلیمان توضیح داد کــه روي نقطه مرتفعي ایســتاده بوده و گروه اســرائیلي در حال نزدیک بودن به او بودند، منطقه مورد نظر منطقهاي ممنوعه و نظامي بوده، پیشــتراز آن سلیمان در حال خواندن نماز بوده و گروهي اســرائیلي نماز خواندن او را مســخره کرده بودند،

ســلیمان توضیح داد که چگونه به آنها هشدار داده کــه جلوتر نیایند و اینجا یک منطقه نظامي اســت ولي گروه اســرائیلي بدون توجه بــه اخطارهاي او سعي داشــتند او را فریب بدهند. باز پرس پرسید: «آیا از سالم بودن سلاحت اطمینان داشتي؟» ـ بله، براي این که هر ســربازي که ســلاح خود را دوست داشــته باشــد وطن خود را دوست داشته اســت و آنکه ســالحش را حمل مي کند مانند این اســت که وطنش را حمل مي کنــد پس باید از آن مراقبت کند. بازپرس پرســید که چرا اقدام به تیراندازي هوایي نکردي و ســلیمان جواب داد: «آنها لباس شنا به تن داشــتند و یکي از زنها با برهنه شدن ميخواست مــرا فریب دهد، منطقه هم منطقه‌اي نظامي بود و تأکیــد کرده بود که هیچ فــردي چه مصري و چه خارجي حق ورود بــه آن را ندارد، به همین خاطر ناچار شدم که شلیک کنم.» گروهي از نشریات مصري سرسپرده سعي داشتند که سلیمان‌خاطررا دیوانه معرفي کنند، اماسلیمان همچمنان بر محافظت خود از خاک کشــورش در مقابل اسرائیليها اصرار داشت به گونهاي که در دادگاه فریاد زد: «من از مرگ هیچ هراسي ندارم، چرا که قضا و قدر الهي اســت، من از آن هراس دارم که حکمي کــه در مورد من صادر شــود آثار منفي‌اي بر همرزمانــم بگــذار و آنها را هراسان کند و وطندوستي را در آنها بکشد.» سلیمان خاطر که قبل از تیرانــدازي فریاد الله‌اکبر سر داده بود و خودش را تســلیم نیروهاي مصري کرده بود، عنــوان کرد که در کمال ســلامت عقــل و روان ایــن کار را کــرده اســت، رســانه‌هاي غربــي ســعي کردنــد بــا ایجــاد جــو رواني خواســتار حکــم اعــدام بــراي او شوند ولي دادگاه نظامــي در 28 دســامبر 1985 او را به 25 ســال زندان با اعمال شــاقه به زندان نظامي شهر نصر در نزدیکي قاهره فرستاد. خودکشي‌ساختگي‌: در 17 دي مــاه 1364 برخــي از روزنامه‌هاي مصر خبري را منتشــر کردنــد کــه جنجالــي دیگــر در پي داشــت، خبــر حاکــي از آن بود کــه ســلیمان خاطر در زنــدان خودکشــي کرده اســت، روزنامه‌هــا بنــا به گــزارش پزشــکي قانونــي نوشــتند که ســلیمان خاطر بــا اســتفاده از پارچه‌هــاي ملحفه‌اش خودش را حلق‌آویز کرده، اما پذیرفتن این مسئله هم براي مــردم و هم خانواده ســلیمان خاطــر ســخت بود، بــرادر ســلیمان اظهار داشــت کــه مــن از ایمــان و مذهبــي بــودن ســلیمان اطمینان دارم، او هیچوقت حاضر به خودکشــي نبوده است. برخي شاهدان از مشاهده آثار کبودي و جراحت روي ســاق پــاي او خبر دادند، بــه همین خاطر بود که خانواده ســلیمان خواســتار کالبد شکافي جسد فرزندشان شدند، هر چه بیشتر ميگذشت بر احتمال قتل بیشــتر افزوده ميشــد، به همین خاطــر بــود کــه دانشــجویان دانشــگاهاي «قاهره»، «عین شــمس» و «الازهر» و همچنیــن دانش‌آموزان دبیرستاني شــروع به تظاهرات کردند، مسئله‌اي که باعث شــد تا دولت مصر ســعي کند ســریع غائلــه را ختم به خیر کند و دســتور دفن جنازه را داد، ولي مادر ســلیمان در مورد مرگ پسرش گفت: «پســرم کشــته شــد تا آمریکا و اسرائیل راضي شــوند.» دانشجويان معترض برعليه اسرائيل شعار مي‌دادند و خواهان جنگ با اسرائيل بودند. تشييع جنازه سليمان خاطر ، ارکان ديکتاتوري حسني مبارک را به لرزه درآورد و تظاهراتهاي پي‌درپي، نيروهاي نظامي را وادار به اعمال خشونت نمود. دان

داشجويان مصري شعار مي‌دادند: «الصهيوني ده غدار المعقول المعقول إن سليمان مات مقتول سليمان خاطر قالها في سينا قال مطالبنا وقال أمانينا سليمان خاطر يا شرقاوي دمک فينا هيفضل راوي سليمان خاطر قالها قوية الرصاص حل قضية» (...سليمان خاطر [با خون خود] اعلام کرده است که گلوله راه حل قضيه [اسرائيل] است) بعدها فاش شــد کــه در 12 دي ماه یک عکاس صهیونیســت در جریــان تهیه گــزارش و فیلم با دوربین خود به ســلیمان خاطر حمله کرده است و ســلیمان خاطر دچار ضربه مغزي شده است تا اینکه در 17 دي ماه 1364 به شــهادت رســید، ســلیمان خاطــر در دفاع از خــاک میهنش و در ضدیت با پیمان کمپ دیوید دســت به کاري زد که از نگاه آمریکا و اســرائیل عمل تروریستي بود ولي دولت جمهوري اســالمي ایران به حمایت از اقدام او پرداخت، خیابان امیر اتابک ســابق را که یکــي از خیابانهاي منشــعب از خیابان مطهري اســت را به نام ســلیمان خاطر نامگذاري کرد و تمبر یاد بودي هم چاپ کرد تا به این ترتیب یاد و خاطره او را زنده نگه دارد.

دیدگاه شما