به گزارش پایگاه خبری گرو ، در آستانه دربی 76 قرار داریم و به جای اینکه این روزها صفحات روزنامه ها و روی خروجی سایت های خبری صحبت از هیجان این مسابقه باشد یک مسئله از هر چیزی بیشتر چشم را نوازش می دهد و آن هم خداحافظی موقتی مهدی رحمتی از تیم ملی است.
تیم ملی برای رسیدن به جام جهانی 2014 برزیل در تب و تاب است اما آنچه که فعلا روی خروجی است تب و تاب برخی از بازیکنان تیم ملی است.
شاید باید قبل از هر چیز ایراد اصلی و بزرگ را به فدراسیون فوتبال گرفت. نه اینکه بخواهیم مغرض باشیم و باعث شویم که فدراسیون درد دلش بلند شود که چرا هر اتفاقی رخ می دهد یقه آنها را می گیریم. نه بحث این حرف ها نیست. بحث این است که چرا فدراسیون در آستانه ورود به یک رویداد مهم و جهانی حضور یک مدیر مدبر در کنار تیم ملی را به این راحتی فراموش کرد و به کیروشی که چندان از حاشیه ها و اخلاق و منش بازیکنان ایرانی و حاشیه های ایرانی خبر نداشت، بلافاصله پاسخ بله گفت و از حضور یک سرپرست با تجربه کنار تیم ملی خودداری کرد.
آیا فدراسیون نمی دانست برخی اختلافات درون تیمی از قبل و بعد از بازی با کره جنوبی شروع شد.
آیا اگر یک مدیر با تجربه و کار بلد کنار تیم بود اجازه می داد آتش این اختلافات روز به روز بیشتر شود و در نهایت کار به جایی برسد که دروازه بان اول تیم ملی به جای اینکه در هیجان دربی باشد به دلیل فشارهای وارده حرف از قطع همکاری با تیم ملی بزند.
این روزها صحبت از حضور دانیال داوری دروازه بان ایرانی - لهستانی حاضر در بوندسلیگای دوی آلمان در تیم ملی ایران است. اینکه چرا به یکباره این دروازه بانی که هنوز برای جامعه فوتبالی و غیر فوتبالی ایران شناخته شده نیست علم شده و عده ای هنوز این بازیکن پایش را به ایران نگذاشته طرفدار او شده اند بحث طولانی می خواهد اما به نظر می رسد تخریب یکدیگر همچنان یکی از ویژگی های بازر ما ایرانی ها شده است.
به نظر یادمان رفته مهدی رحمتی همان بازیکنی بوده که در بازی های اخیر تیم ملی در چند نوبت ناجی ایران بوده است و یا در همین استقلال در خیلی از بازی ها واکنش های او مانع از باز شدن دروازه آبی پوشان شده است. اینک این چه صیغه ای است که عده ای تیشه به ریشه او گرفته اند.
چه زود همه چیز فراموشمان می شود؟
اگر این روزها پای صحبت اهالی فوتبال بنشینید اکثر قریب به اتفاق می دانند که مشکل رحمتی با چه کسی است و چرا او به یکباره چنین تصمیمی گرفته است.
هر چند که ما هم معتقدیم رحمتی در چنین مقطع حساسی نباید اجازه می داد این فشارها بر او اثر بگذارد و از تیم ملی خداحافظی کند. پوشیدن پیراهن تیم ملی مقدس است، مهم است، لیونل مسی با داشتن 4 توپ طلایی در مصاحبه خود اعلام کرد حاضر است 4 توپ طلایی خود را بدهد اما در عوض یک بار با پیراهن تیم ملی آرژانتین قهرمان شود.
پس چه زمانی باید از بزرگان درس بگیریم. روی صحبت با رحمتی و آنهایی است که تیم ملی را جایگاهی برای نشان دادن قدرتنمایی خود قرار داده اند و بی توجه به احساسات 70 میلیون ایرانی چشم انتظار شده اند.
حتی از باشگاه استقلال هم توقع می رود به این مسئله ورود کند. رسیدن به قهرمانی و موفقیت در لیگ قهرمانان آسیا بسی مهم است اما نه مهتر از خودسازی و هدایت ملی پوشانی که این روزها نه در جریان بازی بلکه در بیرون از زمین فوتبال حتی نمی خواهند به صورت رو در رو مشکلات خود را حل کنند.
مهدی رحمتی درددل دارد. این کاملا مشخص است. چرا یک نفر حاضر نمی شود صحبت های او را بشنود. چرا می خواهیم یکی از نیروهای خوب تیم ملی را هدر دهیم.
چه بر گوش کیروش خوانده شده که به این راحتی تسلیم تصمیم غیر منطقی رحمتی شده است.
به طور حتم کاپیتان تیم ملی هم حرف هایی دارد. مسئله ساده است اما با دستنان خودمان پیچیده کرده ایم. حتما باید به یک بلندی برویم و فریاد بزنیم این فوتبال بزرگتری ندارد که حرف دل ملی پوشانش را بشنود؟
تیم ملی مثل یتیمی شده که بازیکنان تیم ملی تصمیم گرفتهاند خود تعیین کننده باشند. اگر این رویه ادامه داشته باشد هیچ بعید نیست در این جنگ قدرت دست به یارگیری بزنند و در نهایت باید شاهد چنین تصمیم های احساسی و غیر منطقی از سوی سایر بازیکنان هم باشیم.
دستمریزاد به مسئولان فوتبال که در سال جام جهانی روزهای چنین پر تنشی را برای علاقه مندان به این رشته فراهم کرده اند. دستمریزاد به ملی پوشانی که مشکلات شخصی خود را دست مایه قرار داده و برای منیت های خود وظیفه اصلی خود را فراموش کرده اند.
دیدگاه شما