به گزارش پایگاه خبری تحلیلی گرو، کانال تلگرامی روایتهای خاورمیانه نوشت:
۱. شرطبندی بزرگ نتانیاهو و هیئت حاکمه اسرائیل این بود که جمهوری اسلامی ایران به دلیل مجموعهای از دینامیسمهای داخلی، منطقهای و بینالمللی تضعیف شده و با وارد کردن شوک نهایی میتواند به مانند آنچه در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ با مصر انجام داد، نیروهای مسلح ایران را زمینگیر کند.
۲. رژیم تصور میکرد که با حمله غافلگیرانه خود میتواند توان عملیاتی ایران -به شمول آفندی و پدافندی- را سرکوب و زمینه فروپاشی کشور را فراهم کند. بر همین اساس در حملهای جنایتکارانه، اقدام به ترور فرماندهان عالیرتبه نظامی ایران کرد؛ دقیقا همان کاری که با حزبالله در لبنان نیز کرده بود.
۳. با رهبری مدبرانه و حکیمانه رهبر معظم انقلاب، طراحی راهبردی اسرائیل به بنبست خورد و جمهوری اسلامی با جایگزینی سریع نفرات، ساختار تصمیمگیری خود را حفظ کرد. فرماندهان جدید سریعا جایگزین شده و با شلیک انبوهی از موشکها در کمتر از ۱۲ ساعت نشان داده شد که حذف فرماندهان نمیتواند ایران را دچار بحران فرماندهی و خلأ تصمیمگیری کند. لذا ایران در مدت زمان کوتاهی توانست معادله بازدارندگی را به لحاظ روانی و میدانی احیا کند.
۴. هدف راهبردی اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه تغییر نظام سیاسی و لیبیسازی، ایجاد خلأ قدرت، فرسایش توان موشکی، نابودی توان عملیاتی، توقف پروژه منطقهای، صفر کردن غنیسازی و نهایتا تجزیه و فروپاشی ایران بود تا خود به تنها بازیگر بلامنازع منطقه بدل شود. هیچ یک از این اهداف محقق نشد. صد البته نباید منکر ضربات تاکتیکیِ رژیم هم شد.
۵. رژیم صهیونیستی در بحران قرار داشت و این بازوی نیابتی آمریکا، در تحقق اهداف راهبردی جنگ ناموفق بود. لذا ایالات متحده نیز، که پیش از آن در پشت پرده حامی این باند جنایتکارِ حاکم بر سرزمینهای اشغالی بود، چارهای نداشت جز آنکه به صورت مستقیم و البته نمادین وارد جنگ شود.
۶. اگرچه بمباران نطنز و فردو بیشتر یک اقدام نمادین و نمایشی برای شوی تبلیغاتی ترامپ بود، اما نباید در نظام محاسباتی آمریکا این امر تثبیت میشد که نقض تمامیت ارضی ایران کم هزینه است. لذا ایران در اقدامی متقابل، مهمترین پایگاه نظامی آمریکا یعنی العدید قطر را موشکباران کرد.
۷. رژیم ضربات سخت و دردناکی در این ۱۲ روز دریافت کرد و نشان داد در مواجهه با ایران، حتی در شرایط بهرهمندی از پشتیبانی پدافندی چندلایه، کمکهای بی حد و حصر آمریکا و سایر رژیمهای غربی، ناتوان است.
۸. بخشی از نتایج جنگ را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: افزایش تابآوری اجتماعی در ایران و تقویت وفاق و انسجام ملی در شرایط جنگی، اجتماعی شدن جنگ در اسرائیل، خنثی شدن گزینه تهدید نظامی و تحریم اقتصادی و فشار حداکثری تا مدتی طولانی، ترمیم نسبی شکاف دولت و ملت در ایران، شناسایی نقاط ضعف و قوت ایران در میدان واقعی نبرد و سرمایهگذاری برای بهبود و تقویت آن، آشکار شدن ضعف نظامی رژیم صهیونیستی و فروپاشی منظومه بازدارندگی آن، تعلیق و وقفه بلندمدت در پروژه عادیسازی؛ جنگ ۱۲ روزه همانند نبرد ۷ اکتبر نشان داد که عادیسازی با اسرائیل نه متضمن صلح و امنیت پایدار در منطقه خواهد بود، و نه امنیت اسرائیل و سایر بازیگران همپیمان این دولت جعلی را تأمین خواهد کرد. این جنگ نشان داد که رژیم حتی در تأمین امنیت خود نیز عاجز است.
۹. آنچه در نهایت روی داد، آتشبس عزتمندانهای بود که محصول دست برتر ایران در میدان نبرد، عدم تحقق اهداف راهبردی رژیم، احیای معادله بازدارندگی و پشیمان کردن متجاوز بود. ایران نیز دقایقی پیش از آتش بس مشت آخر را زد. اگرچه این راند از مبارزه به پایان رسید اما سادهانگاری است که تصور کنیم یک رژیم جعلی و جنایتکار که همواره ذینفع آشوب، ناامنی و بحرانآفرینی در منطقه است، جنگ را در این نقطه به پایان برساند.
۱۰. بازدارندگی یک روندِ پایدارِ همهجانبه است نه یک اقدامِ دفعیِ تک ساحتی. بنابراین باید از تمام ظرفیتهای موجود برای تحقق کامل بازدارندگی و تکمیل آن از طریق پیوستهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، نظامی و... استفاده کرد.
دیدگاه شما