بیش از یکسوم این سریال پخش شده و زمان مناسبی است برای بررسی کیفی آن. هرچند تهیهکننده احضار در گفتوگو با تسنیم گفته بود که ریتم سریال تندتر میشود و مخاطبان باید صبور باشند. این درحالی است که سریالهای خارجی در ۵ قسمت اول باید تکلیفشان را با مخاطب روشن کنند و شبکههای تلویزیونی و سرمایهگذاران هم بیش از ۵ قسمت به یک مجموعه تلویزیونی مجال نمیدهند.
درباره احضار اما چند نکته مطرح است. اول اینکه در ماه مبارک رمضان و در وضعیت فعلی جامعه و مشکلاتی مانند کرونا یا اقتصاد چه ضرورتی برای پخش یک سریال ترسناک یا ماورایی است؟ درست است که اکثر سریالهای ماورایی تلویزیون در ماه مبارک رمضان پخش شده اما کنار آنها هم یک کار طنز یا کمدی هم حضور داشته و شرایط مانند امروز نبوده است. نسلها به اندازه یک دهه و بلکه بیشتر از آن تغییر کردهاند و دیگر نمیشود با همان زبان و لحن دهه ۸۰ در روزگار کنونی صحبت کرد. مخاطب امروز فیلمهای خارجی زیادی را دیده و اولین کارش پس از دیدن قسمت اول هر سریال داخلی، مقایسهاش با نمونه خارجی آن است. اگر بپذیریم که اقبال برخی مردم به عرفانهای کاذب و جادو و احضار روح زیاد شده و باید با آن مقابله کرد، سوال اصلی و مهم این است که ماه رمضان و پس از پخش دو سریال ملودرام، زمان مناسبی برای آن است؟
افخمی درباره دلیل ساخت احضار با اشاره به لوگوی آن گفته بود: «به فتوای اکثر علما برپایی یا شرکت در مجالس احضار روح مذموم و حرام اعلام شده، زیرا اکثریت قریببهاتفاق چنین مجالسی بر پایه دروغ و فریبکاری است. وجود چشم جهانبین که یکی از نمادهای فراماسونری است، در لوگوی سریال به تبعات ناخوشایند و ویرانگری اشاره دارد که برای شرکتکنندگان در هر محفل و مجلس مخفی و سری ازجمله مجالس احضار به بار خواهد آمد.»
کارگردان احضار در پاسخ به کسانی که به لوگوی سریالش واکنش نشان دادهاند، گفته است: «کسانی که به فتوای علما ملتزم بوده و مخالف برپایی یا حضور در اینگونه محافل هستند، مشکلی با لوگوی سریال نخواهند داشت لیکن اشخاصی که برپایی یا شرکت در مجالس احضار ارواح را مباح یا ممدوح بدانند، طبعا با این لوگو مخالفت کرده و نسبت به آن معترض خواهند شد.» افخمی در ادامه هدف و منظورش از ساخت سریال «احضار» را مقابله با همین تفکر و همچنین انذار به مخاطب عنوان کرده تا کسی در چنین مجالسی شرکت نکرده و در این مکانها حضور نیابد تا هم مرتکب گناه نشود و هم تبعات ویرانگر حضور در این محافل دامان او و خانوادهاش را نگیرد.
به تعبیری قرار است در احضار به خانواده و افراد در بستر یک داستان عاشقانه آموزش داده شود اما مساله مهمتر از این توصیهها زمینه داستان و بازیگران یا درواقع نابازیگرانی است که از آنها استفاده شده است. اگر هدف آگاهسازی بوده پس این حجم از مانور روی ترسناک بودن و تاکید مکرر روی جن و روح چیست؟ عدم استفاده بهموقع از درجهبندی سنی در برخی سکانسها و انداختن توپ مراقبت به زمین بازی خانوادهها چه دلیلی دارد؟
محمودرضا تخشید، تهیهکننده احضار به تسنیم گفته است: «یکی از مشکلاتی که ما با برخی مخاطبان خاصمان پیدا میکنیم اصلا هدف این سریال، ژانر ترسناک نیست. همانطور که اول سریال مینویسد احضار ژانر معرفتی و ماورایی است. وقتی «اغما» و «۵ کیلومتر تا بهشت» پخش میشد مخاطب با همین روح و شیطان و ماجراهایی از ایندست روبهرو میشد اما آنجا +۱۴ درج نمیشد. به نظرمان میآید اینجا بیشتر هدف بحث ماورایی و معرفتی است تا بحث دلهره ایجاد کردن و بیننده را ترساندن!»
این صحبتهای کارگردان و تهیهکننده تناقض کامل دارد با رفتار رسانهای این سریال و حتی شبکه یک سیما با خود مجموعه. اگر ژانر معرفتی و ماورایی(!) است که دلیل تبلیغات گسترده روی عنوان «سریال ترسناک شبکه یک» چیست؟ خوردن قسم حضرتعباس برای ژست معلم و مصلح گرفتن این سریال وقتی از آنسو دم خروس (دیده شدن به هر قیمتی) آشکار است، بیشتر توی ذوق مخاطب میزند. اینکه سازندگان و حتی یک شبکه تکلیفش را با یک سریال و مخاطبانش روشن کند، خواسته چندان سخت و غیرممکنی نیست.
مشکل بعدی سریال احضار، انتخاب بازیگرانش است. سریالی که انتخاب کرده ستاره نداشته باشد و تا اینجا نهتنها مشکلی نیست بلکه از این تصمیم حمایت هم میشود. اما جایی کار خراب میشود که نابازیگران به معنای فنی، به کلیت سریال ضربه زدهاند. نابازیگرانی که معلوم نیست کیفیت هنری آنها در کجا و چگونه سنجیده شده و آیا کمبود وقت باعث چنین انتخابهایی شده یا عوامل دیگری مانند صرفهجویی در آن دخیل بوده است؟ بازیگران دیگر که اتفاقا شناختهشده و کاربلد هم هستند در این سریال از کارهای قبلی خودشان ضعیفتر ظاهر شدهاند. مخاطب پس از دوازده، سیزده قسمت حق دارد که با سریال و شخصیتهایش ارتباط برقرار کند و کاراکترهای احضار این ویژگی را ندارند. استفاده افراطی از موسیقی و رنگ و سکوت و دود، بهتنهایی نمیتواند باعث تعلیق در یک سریالی شود که به گفته سازندهاش، هدف اصلیاش روشنگری بوده است.
استفاده از جوانها و رابطههای دختر-پسری شاید در دهه ۷۰، طرفداران زیادی در سینما و تلویزیون داشت اما در سال ۱۴۰۰ دیگر شرایط فرق کرده است. جوانهایی که در احضار میبینیم، با توجه به اشارههای مکرر به کرونا، از لحاظ زمانی متعلق به سال گذشته و امسال هستند اما رفتار و گفتار و سبک زندگیشان در همان دهه ۷۰ و ۸۰ مانده است. شخصیتهای سریال احضار که اتفاقا نسبت به شخصیتهای سریالهای قبلی افخمی بیشتر هم شدهاند، در سطح ماندهاند و مخاطب حتی نسبت به مائده و کامرانی که ظاهرا شخصیتهای اصلی هستند، شناخت عمیقی ندارد. شخصیتها در حد آدمبدها و آدمخوبها ماندهاند و وسط این همه آدم هم قرار است به اعتیاد، عرفانهای کاذب، عشقهای نافرجام، مشکلات جوانها، کرونا و مشکلات مالی هم پرداخته شود و همین میشود که مخاطب نخ تسبیح را گاهی گم میکند.
اگر شبکه یک سیما سال گذشته و با سریال طنز و جذاب «زیرخاکی» موفق بود و لقب پرمخاطبترین سریال ماه مبارک رمضان را به دست آورد امسال اما یک شکست کامل را به دست آورده است و حمایتهای گاه و بیگاه در قالب مصاحبه و ارائه آمارهای عجیب از تعداد بینندگان آن هم در هفته اول نمیتواند وضعیت را بهتر کند. افخمی در سالهای قبل نشان داده که قصهگفتن را خوب بلد است اما اینجا از یک روایت ساده هم عاجز است و معلوم نیست که چرا اولویتش را روی نصیحت کردن و گاه شعاردادن گذاشته است. زبان الکن سریال در داستانگویی باعث شده مخاطب جزیرههایی از قصه را بدون ارتباط با هم ببیند و نهایتا در همین جزیره هم گم شود. با اینکه کار کردن در شرایط کرونایی سخت و قابلستایش است اما ضعفهای فیلمنامه یا بازیهای بهشدت بد را نمیتوان به کرونا ربط داد. احضار برای افخمی یک گام روبهعقب است و البته که شبکه یک در سالهای اخیر و با پخش چند سریال خوب و پرمخاطب مانند «پایتخت»ها، «نون.خ»ها و «زیرخاکی» توقعات مخاطبان را بالا برده و دیگر نمیتواند کار ضعیف تولید و پخش کند. تاریخ انقضای سریالهایی مانند احضار با این کیفیت فرم و محتوا گذشته و بدتر از آن زمان پخش نامناسبش است که این ضعف را آشکار میکند.
دیدگاه شما