تازه های سایت

کد مطلب: 41226
30. فروردين 1399 - 8:04
نگاهی به واقعیت‌های موجود در عرصه فضای داخلی اتحادیه اروپا و چالش‌های همه‌گیری بیماری کرونا نشان می‌دهد که قاره سبز پس از پایان این دوران ‌باید در انتظار تحولات گسترده‌ای باشد.

به گزارش پایگاه خبری  تحلیلی گرو، شهر «لایپزیک» در ‌ایالت «فدرال- زاکسن» را می‌توان مهم‌ترین شهر فرهنگی در شرق آلمان دانست؛ دژ محکم فرهنگ آلمان که حتی در اوج قدرت دولت کمونیست آلمان شرقی توانست اصالت خود را حفظ کند. با ‌این حال ‌این شهر به همراه سایر مناطقی که پیش از آن جزو امپراطوری اروپایی اتحاد جماهیر شوروی محسوب می‌شد گرفتار موج جدیدی از «ملی‌گرایی رادیکال» شده‌اند که بازتابی از فاصله اقتصادی شرق و غرب آلمان است.

بر طبق آمار ارائه شده، دستمزد یک کارگر آلمانی در شرق آلمان 80 درصد هموطن وی در غرب ‌این کشور است و بهره روی شرکت‌های مستقر در شرق‌ این کشور در حال طی شیب نزولی است. در سایه همین مشکلات اقتصادی است که گروه‌های بزرگ افراطی همچون حزب راستگرای «آلترناتیو برای آلمان» یا «آ. اف. د» را به سرمایه‌گذاری بر نفرت مردم از پناهجویان واداشته است.

شکل‌گیری‌ این فضای مسموم تنها مختص به شرق آلمان نیست و در طول سال‌های گذشته در کشورهایی همچون فرانسه و اسپانیا احزاب راست‌گرای افراطی توانسته‌اند تا یک قدمی‌ کسب قدرت نیز جلو بروند و در ‌ایتالیا نیز «ماتئو سالوینی» رهبر حزب لیگ شمالی به عنوان معاون نخست‌وزیر در تشکیل دولت مشارکت کرده است.

البته و علی‌رغم تمام ‌این پیشرفت‌ها هنوز هم مطرح کردن برنامه‌هایی مانند مقابله با ورود پناهجویان، خروج از اتحادیه اروپا و یا مقابله با برنامه‌های اقتصادی نهادهایی همچون بانک مرکزی اروپا با مخالفت جدی بخش بزرگی از افکار عمومی ‌اروپا روبه‌رو است و همین مخالفت‌ها بارها امید راست‌گرایان اروپایی را به یاس مبدل کرده است.

با ‌این حال به نظر می‌رسد مطرح شدن یک تهدید بیولوژیک جدید با نام ویروس کرونا بسیاری از آرزوهای راستگرایان اروپایی همچون بستن مرزها و مقابله با پناهجویان را در کمتر از چند ماه به واقعیت بدل کرده و افق جدیدی را در مقابل آنان گشوده است.

واقعیت ‌این است که  برخی نشانه‌ها حاکی است که تجربیات دوران همه‌گیری کرونا و اختلاف‌ نظرهای ناشی از آن واگرایی‌های جدیدی در دوارن پس از ‌این ویروس می‌تواند زمینه‌ساز واگرایی‌های بی‌سابقه و جدی‌تری در اتحادیه اروپا شود.

*منافع متناقض در زمانه بحران‌های جهانی

نگاهی به 25 سال گذشته نشان می‌دهد که اتحادیه اروپا به عنوان محور مشترک کشورهای قاره سبز نتوانسته در بحران‌های مهم و منطقه‌ای عملکرد جالب توجهی را ارائه دهد.

بخش مهمی ‌از ‌این مشکل مربوط به اولویت‌های مختلف بین‌المللی و اقتصادی ‌این کشورها در مواقع بحرانی است. به عنوان مثال در جریان تهاجم یکجانبه آمریکا به عراق در سال 2003 کشورهای فرانسه و آلمان به رهبری «ژاک شیراک» و «گرهارد شرودر» در تلاش بودند با همکاری روسیه جلوی ‌این تهاجم یکجانبه را بگیرند و در مقابل، کشورهای اروپای شرقی به دلیل نیاز به حمایت آمریکا در مقابل فشار روسیه از موضع تهاجمی ‌دولت «بوش پسر» دفاع می‌کردند.

ماجرا به قدری برای دو طرف حیثیتی شد که «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع وقت آمریکا در سخنرانی خود به کشورهای حامی‌ واشنگتن لقب اروپای جدید و به آلمان و فرانسه لقب اروپای قدیم داد.

در جریان بحران بدهی یونان و مشکلات مرتبط با آن بانک مرکزی اروپا در تحمیل اصلاحات سخت اقتصادی در حوزه بازار کار و صندوق‌های بازنشستگی ‌این کشور سبب شد تا برخی از شخصیت‌های‌ این کشور به صراحت از بازگشت دیکتاتوری نازی‌ها به اروپا و ‌این‌بار در قالب‌ ایفای نقش آلمان در تنظیم سیاست‌های ریاضتی برای آتن سخن بگویند؛ اگرچه در نهایت دولت یونان به دلیل نیاز به وام‌های اضطراری سر تسلیم در مقابل‌این درخواست‌ها فرود آورد.

به‌ این فهرست نمونه‌های فراوانی را همچون اختلاف بر سر ورود پناهجویان سوری از خاک ترکیه به اتحادیه اروپا و همچنین مذاکرات بر سر توافقنامه همکاری اقتصادی  بین اروپا و آمریکا یا «ای پی تی» می‌توان اضافه کرد که در نهایت با آمدن دولت ترامپ ملغی و تبدیل به مذاکرات دوجانبه بریتانیا و آمریکا برای امضای یک تفاهم‌نامه تجارت آزاد بین دوطرف شد.

حال سوال ‌اینجاست که اتحادیه اروپا که به تازگی دست‌انداز خروج بریتانیا از این اتحادیه را شروع کرده ‌آیا می‌تواند در مقابل‌ این بحران جدید دوام بیاورد یا باید در انتظار وقایع جدی‌تری در اروپا با پایان همه‌گیری کرونا باشیم.

*راست‌گراها برای دوران پساکرونا آماده می‌شوند

تا آنجا که به احزاب راست‌گرای افراطی در اروپا مربوط می‌شود همه چیز برای دور جدید فعالیت‌ها مساعد است.

نشریه فارین ‌پالیسی در تحلیلی با اشاره به بازار کم‌رونق احزاب راست افراطی در شرایط همه‌گیری کرونا و احتمال زیاد رستاخیز مجدد با پایان ‌این همه‌گیری می‌نویسد در بحث افت اقتصادی که بدون شک یکی از پیامدهای این همه‌گیری خواهد بود، این احزاب بر روی مسائل بحث‌برانگیز حول محور کمک اتحادیه اروپا به کشورهای عضو این اتحادیه که بیشترین صدمه را دیده‌اند، سرمایه‌گذاری خواهند کرد.

در ایتالیا، «ماتئو سالوینی»، قطعا بر روی کوتاهی همسایگان در کمک به ایتالیا در بحبوحه شیوع کرونا و کمبود همبستگی در اروپا تمرکز خواهد کرد. در آلمان و کشورهای دیگر اروپای شمالی با این نظر که کشورهای ثروتمندتر اتحادیه اروپا باید به کشورهای همسایه خود در جنوب این قاره کمک کنند، مخالفت خواهد شد.

این پیش‌بینی فارین پالیسی چندان دور از واقعیت نیست. به عنوان مثال هم‌اکنون افکار عمومی ‌در ‌ایتالیا منتقد کمک‌های ناکافی به‌ این کشور در دوران اوج همه‌گیری است. به عنوان مثال برخی از سیاست‌مداران‌ ایتالیایی با سوزاندن پرچم اتحادیه اروپا از تنها ماندن ‌این کشور در شرایط سخت کرونایی انتقاد کرده‌اند.

این موج به سرعت مورد استقبال شهروندان ‌ایتالیایی قرار گرفت که با سوزاندن پرچم اتحادیه اروپا خواستار خروج ‌این کشور از ‌این تشکل اروپایی شوند. ‌این استقبال به‌قدری فراگیر بود که هشتگ «ایتال اگزیت» به سرعت در شبکه توییتر ترند شد.

همین رویکرد به شکل ملایم‌تری در اسپانیا نیز قابل مشاهده بود. ‌این دو کشور هم‌اکنون نیز دارای بالاترین آمار شیوع و کشته‌های ناشی از همه‌گیری کرونا هستند و راه درازی تا مهار کامل ‌این بیماری در پیش دارند.

البته مشکل فوق تنها محدود به کشورهای کمتر برخوردار اتحادیه اروپا نیست. در آلمان و پس از تصویب بسته 500 میلیارد یورویی برای کمک به کشورهای مختلف برای رهایی از مشکلات اقتصادی، اعتراضاتی نسبت به سهم بالای آلمان در تامین ‌این بسته مطرح شد.

بنابر گزارش فارین پالیسی، آلمان همان فضای احساسی را که در سال ۲۰۱۳ در مخالفت با یورو، به تشکیل حزب «آ.اف‌.د» منتهی شد، تجربه خواهد کرد. این حزب از هم‌اکنون مخالفت خود را با طرح «پیوندهای کرونایی» به منظور کمک مالی به کشورهای اروپایی آسیب‌دیده از بحران کرونا، آغاز کرده است.

*چین آماده یورش به مرزهای قاره سبز

تبعات ناشی از بحران کرونا با توجه به فضای موجود همچنان نامشحص است. شاید پیش‌بینی فروپاشی اتحادیه اروپا در نتیجه تحولات ناشی از ‌این همه‌گیری کمی‌ بدبینانه باشد اما با قاطیعت می‌توان گفت که به‌زودی شاهد جهت‌گیری مستقلانه‌تر برخی از کشورهای اروپایی خواهد بود.

تقویت رابطه کشورهای جنوب اروپا به خصوص ‌ایتالیا با چین و روسیه از جمله اتفاقاتی است که می‌توان آن را قطعی دانست. واقعیت ‌این است که چین و روسیه از معدود کشورهایی بودند که در جریان همه‌گیری کرونا کمک‌های فراوانی را روانه رم کردند.

فراموش نکنیم که ‌ایتالیا از جمله کشورهایی است که در مسیر پایانی طرح یک جاده، یک کمربند در اروپا قرار دارد. در ماه مارس سال 2019 میلادی علی‌رغم مخالفت صریح آمریکا، ایتالیا به‌عنوان اولین کشور از گروه هفت به‌این برنامه پیوست.

در جریان سفر «شی جین پینگ» رییس‌جمهور چین به ‌ایتالیا نیز در سال گذشته نزدیک به 28 قرارداد به مبلغ 2.5 میلیارد یورو امضا شد. بر اساس ‌این قرارداد بنادر مهم ‌ایتالیا از جمله ناپل بر روی سرمایه‌گذاران چینی باز خواهد شد.

البته چینی‌ها سال‌ها است به بنادر اروپا راه یافته‌اند و از سال 2008 در بندر پیرایوس یونان سرمایه‌گذاری کرده‌اند و 35 درصد از سهام بندر روتردام را در اختیار دارند و می‌خواهند یک پایانه هم در بندر هامبورگ ‌ایجاد کنند. با ‌این حال مقامات آمریکایی نمی‌توانند ‌این نکته را به فراموشی بسپارند که مهم‌ترین پایگاه‌های دریایی ناوگان ششم آمریکا در دریایی مدیترانه در بنادر ‌ایتالیا قرار دارد. به‌ این ترتیب آمریکایی‌ها نه تنها باید مزاحمت چینی‌ها در دریای چین جنوبی را تحمل کنند بلکه باید پس از ‌این مراقب پایگاه‌های خود در دریایی مدیترانه باشند تا مورد جاسوسی چینی‌ها قرار نگیرد.

بدون شک حالا و با ذهنیت مثبتی که در افکار عمومی ‌این کشورها ایجاد شده زمینه برای نفوذ چینی‌ها به خصوص در احیای اقتصادی ‌این کشورها بیشتر از گذشته فراهم خواهد شد. نباید فراموش کنیم که چینی‌ها نزدیک به 3 هزار میلیارد دلار ذخیره ارزی در اختیار دارند و می‌توانند از آن به عنوان یک موتور محرک برای احیای اقتصای دنیا استفاده کنند.

ماجرا به‌قدری جدی شده است که نگرانی از خرید شرکت‌های ورشکسته توسط سرمایه‌داران چینی به نگرانی جدی در بروکسل تبدیل شده و مقامات اتحادیه اروپایی خواستار جلوگیری از انجام‌ این کار با استفاده از قوانین محدودکننده شده‌اند.

*فروپاشی اتحادیه اروپا چقدر جدی است

اگر بخواهیم بدبینانه‌تر به ماجرا نگاه کنیم باید خروش عمومی‌ علیه اتحادیه اروپا و ایجاد برگزیت‌های جدید را کمی‌ جدی‌تر بگیریم. یک برگزیت ‌ایتالیایی و اسپانیایی می‌تواند کلید فروپاشی اتحادیه اروپا باشد.

از بدشانسی سیاست‌مداران اروپایی ‌این است که دولتمردان فعلی آمریکایی نیز از ‌ایده فروپاشی اتحادیه اروپا استقبال می‌کنند. از نظر دولت ترامپ با چند کشور مستقل بهتر از یک اتحادیه بزرگ می‌توان برای امضای قراردادهای تجاری وارد مذاکره شد؛ همان‌گونه که مذاکرات تجاری لندن و واشنگتن بعد از دوران برگزیت با رهبری دولت جانسون به‌پیش می‌رود.

در هر صورت اگر ‌این احتمال را رد کنیم واضح است که اروپا دوران سخت‌تری را پیش رو دارد و به احتمال زیاد کشورهای ‌این قاره تبدیل به زمین گسترده‌ای برای رقابت راهبردی چین و آمریکا خواهند شد. نبردی متفاوت از دوران جنگ سرد اما با همان مختصات که ‌این بار در زمین اقتصاد پیاده خواهد شد.

واقعیت هم ‌اینجاست که کشورهای بحران‌زده اروپایی همچون آلمان و فرانسه شانس و توان پایینی برای مقابله با شرایط فعلی دارند. دوران همه‌گیری کرونا ممکن است برای اروپایی‌ها تلخ و گزنده باشد اما بروکسل در ماه‌های پیش‌رو باید آماده مقابله جدی‌تر با چالش‌هایی باشد که تا سال پیش تصور آنها نیز ممکن نبود.

منبع: فارس

دیدگاه شما