تازه های سایت

کد مطلب: 30462
3. ارديبهشت 1396 - 8:17
روایت جالب و خواندنی همسر حاج میرزا سلگی "راوی کتاب آب هرگز نمی‌میرد " از دیدار با رهبر معظم انقلاب و هدیه ای که ایشان به خانواده حاج میرزا هدیه کردند، بسیار جذاب و شنیدنی است.

به گزارش پایگاه خبری گرو، دیدار با مقام معظم رهبری لطف خاصی دارد که حتی شنیدن آن نیز از زبان کسانی‌که این توفیق را پیدا کرده‌اند بسیار شیرین است این بار تسنیم روایت جالب و خواندنی همسر "راوی کتاب آب هرگز نمی‌میرد " از دیدار با رهبر معظم انقلاب را برای شما گزارش می‌دهد.

 "آب هرگز نمی‌میرد" روایت زندگی جانباز 70 درصدی است که دوران جوانی مؤمنانه خود را در جبهه‌های حق علیه باطل گذرانده و با اقتدا به علمدار کربلا دوپای خود را در راه اسلام و انقلاب تقدیم کرد تا او نیز مانند دیگر رزمندگان و کمر بستگان شهادت از اجر کثیر معرکه جهاد اصغر بی‌بهره نماند.

این راوی همسری دارد که سهم او از اجر مجاهدت‌ها اگر ا سهم همسر جانبازش بیشتر نباشد قطعا کمتر هم نیست. بانوئی که در 13 سالگی به عقد جوانی 19 ساله درآمد و دوشادوش او با گرم نگه داشتن کانون خانواده و تحمل سختی‌ها، دشواری‌های معرکه جهاد اصغر را برای همسر جانبازش تحمل‌پذیر کرد.

حالا پس ازگذشت چندی از برگزاری ششمین مراسم پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت و رونمائی از تقریظ رهبر معظم انقلاب در همدان بر این کتاب ارزشمند به نزد بانو "پروین سلگی" رفته‌ایم تا برای ما از کتاب و دیدارش با مقام معظم رهبری بگوید. دیداری که خستگی سال‌ها مجاهدت مخلصانه و البته خاموش را از تنش بیرون کرد.

 درباره کتاب "آب هرگز نمی‌میرد" بگوئید، چرا در کتاب حرف زیادی از شما در میان نیست؟

سلگی: وقتی آقای حسام و آقای طالبیان برای مصاحبه با همسرم آمدند هرچه اصرار کردند تا من هم درباره خودم و خاطراتم چیزی بگویم قبول نکردم، گفتم دیگر چیزی یادم نیست.راستش را بخواهید حوصله نداشتم. به همین دلیل آن چیزی که در کتاب آمده همان حرف‌هائی است که از زبان حاج میزرا گفته شده است.

 فکر می‌کردید کتاب خاطرات همسرتان این گونه مورد توجه قرار گیرد به گونه‌ای که رهبر معظم انقلاب بر آن تقریظ بنویسند؟

سلگی: اصلا چنین فکری نمی‌کردم؛ سال گذشته وقتی از کتاب رونمایی شد سردار از این اینکه مسئولان بنیاد شهید، سپاه و غیره شرکت نداشتند و نسبت به آن بی‌اعتنائی کردند خیلی ناراحت بودند. البته در آن جلسه "شهید همدانی" حضور داشتند اما سردار می‌گفت حداقل مسئولان این کتاب را به نسل آینده معرفی کنند تا آنها بدانند در این 8 سال چه اتفاقی افتاده است.

 چگونه از تقریظ رهبر معظم انقلاب آگاه شدید؟

سلگی: بهمن‌ماه امسال بود که سردار حمید حسام با حاج آقا تماس گرفتند آن روز نهاوند بودیم. دیدم که ایشان دارند گریه می‌کنند ترسیدم گفتم حتما اتفاقی افتاده یا یکی دیگر از جانبازان و رزمندگان به شهادت رسیده است. بعد از پایان تماس، ایشان گفتند که رهبر معظم انقلاب کتاب را مطالعه کرده و خیلی خوششان آمده است.

فردای آن روز برای شرکت در "ششمین مراسم پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت" و رونمائی از "تقریظ رهبر معظم انقلاب"  از نهاوند راهی همدان شدیم . بعد از مراسم، همان شب بود که از بیت رهبری تماس گرفتند و گفتند رهبر انقلاب می‌خواهند ما را ببینید.

 چه احساسی داشتید؟

سلگی: نمی‌دانید از شدت ذوق ما چه حالی داشتیم. واقعا لحظه دل چسبی بود.

 درباره نحوه حضور و دیدارتان با رهبر انقلاب بگوئید؟

سلگی: برای این جلسه فقط از من و حاج میرزا دعوت کرده بودند اما فرزندان و اقوام نزدیکمان که برای مراسم پاسداشت آمده بودند هم اصرار داشتند که همراه ما بیایند، اما خب از آنها اصرار و از ما انکار... بالاخره یکی از پسران به همراه دو دخترم، فرزندانشان والبته پسربرادر شوهرم با ما راهی تهران شدند.البته مشتاق برای زیارت رهبری زیاد بود ولی خب نمی‌شد همه را با خودمان ببریم اینها هم با توکل بر خدا آمدند چون واقعا نمی‌دانستیم اجازه حضور در جلسه به آنها داده خواهد شد یا خیر. بالاخره برای نماز مغرب و عشا وارد بیت رهبری شدیم. حاج میرزا و پسرم که کلی ذوق کرده بودند چون رهبر معظم انقلاب وقتی همسرم را می بییند ایشان را به اسم صدا کرده و با دستانی باز کرده ایشان را در آغوش می‌کشند.

و شما چطور؟

سلگی: تعداد ما در بخش خانم ها زیاد بود به همین دلیل قدری کار ما طول کشید وقتی رسیدیم که رهبر معظم انقلاب به نماز ایستاده بودند نماز مغرب را به جماعت خواندیم بین دو نماز که رهبر انقلاب دعا می‌خوانند یکی از نوه‌هایم از بین افراد حرکت کرد و رفت سمت رهبر انقلاب با ایشان صحبت کرده و رهبری انقلاب نیز او را بوسیده بودند. وقتی برگشت دو نوه دیگرم نیز جرات پیدا کرده و با هم به سمت حضرت آقا رفتند،آنها هم مورد لطف رهبری قرار گرفتند.

 بعد از نماز با رهبر انقلاب دیدار کردید؟

سلگی: بله؛ بعد از نماز وارد یک اتاق شدیم چون تعدادمان زیاد بود مثل نفرات یک گردان به ترتیب و آرام دور اتاق نشستیم.جالب اینکه بچه ها آن شب شلوغ‌کاری نکردند.

 برای رهبر انقلاب تعجب آور نبود؟ چون فرمودید که فقط دو نفر دعوت کرده بودند؟

سلگی: ( با خنده) بله خب،  آن شب خانواده ما 17 نفر شده بودند ایشان هم با تعجب نگاه کرده و لبخند می‌زدند. به هر حال کاری نمی‌شد کرد همه آمده بودند.

 خانواده‌های دیگری هم در جلسه حضور داشتند ؟

سلگی: بله، خانواده شهید چیت‌سازیان ، خانواده یک جانباز قطع نخاعی و چند نفر از شعرا نیز حضور داشتند.

 رهبر انقلاب درباره چه موضوعاتی صحبت کردند و شما چه گفتید؟

سلگی: ایشان به بنده لطف کردند حالم را پرسیدند و گفتند" از صبوری شما خیلی شنیده‌ام" راستش  من حالم دگرگون بود. بدون اینکه بخواهم از جایم بلند شدم  به سمت ایشان رفتم عبایشان را گرفتم و بوسیدم و چون سرم بعد از جراحی خیلی درد می‌کرد عبای ایشان را به سرم کشیدم از آن روز دیگر سردرد ندارم.

 و دیگر چه؟

سلگی: ( با خنده) مدام دلهره داشتم که رهبری می‌خواهند چه چیزی از من بپرسند اما گویا ایشان هم متوجه دلهره بنده شده بودند برای همین بیشتر حاج میرزا را خطاب قرار می‌دادند. در همین فکرها بودم که ایشان صحبت‌هایشان را تمام کردند. وقتی بلند شدند تا جلسه را ترک کنند همه دور ایشان حلقه زدند.

 از رهبر انقلاب هدیه‌ای هم دریافت کردید؟

سلگی: بله ایشان به بنده یک انگشتر و یک چفیه دادند. باقی بچه‌ها هم یکی یک دانه انگشتر هدیه گرفتند حتی نوه‌ها... وقت رفتن هم رهبرمعظم انقلاب فرمودند بچه‌ها را بلند کنید تا ببوسمشان.

 همین انگشتری که الان به دست دارید؟

سلگی:بله همین انگشتر است.

 پس دیدارتان طولانی بود؟

سلگی: بیش از دو ساعت طول کشید.

 به موضوع کتاب برگردیم  چقدر مطالعه " آب هرگز نمی‌میرد"را برای اقشار مختلف جامعه به ویژه جوان‌های امروزی مفید می‌دانید؟

سلگی: به نظرم بسیار مفید و تاثیرگذار است، همین حالا هم بسیاری از افراد که این کتاب را مطالعه کرده‌اند وقتی من را می‌بییند می‌گویند  محتوای کتاب برایشان جالب و آموزنده بوده است. امیدوارم جوانان این کتاب را مطالعه کنند تا در آینده ازمحتوای آن و تاسی به شهدا برای موفقیت در زندگی خود استفاده کنند./ منبع خبرگزاری تسنیم

انتهای پیام/

478625

دیدگاه شما