نیاز دوم آن است كه فعالیت در عرصهی اقتصاد مقاومتی نیاز به رصد و دیدهبانی فضای اقتصادی داخلی و بینالمللی و نیز گردآوری آمارهای دقیق و روزآمد دارد. بدون این دو، فعالیت برای تحقق اقتصاد مقاومتی امكان ندارد. ضمناً برای اینكه به این دو برسیم، به شاخصهای بومی نیاز داریم تا میزان مقاومت و آسیبپذیری اقتصادمان را بر اساس آنها شناسایی كنیم و بدانیم این اقتصاد ما تا چه اندازه میتواند در برابر فشارها مقاومت كند و این سد اقتصادی چه میزان فشار را میتواند تحمل كند؟ اقتصاد غربی برای خودش شاخص دارد و ما به شاخصهای بومی متناسب با این مسائل بومی خودمان نیاز داریم؛ كاری كه از جوانان ما بهخوبی برمیآید.
وقتی یك شیوهی زندگی را بر اساس سهگانهی «اعتماد بهنفس ملی، روحیهی جهادی، و پرهیز از لقمهی حرام» طراحی كردیم، میتوانیم به كارآمدی آن امیدوار باشیم. توجه به معنویت دینی در این سهگانه نقشی اساسی ایفا میكند. البته طبیعی است كه جنگ نظامی برای مردم ملموس و باورپذیرتر باشد، اما جنگ نرمافرازی اینگونه نیست. بنابراین وجود روحیهی جهادی منبعث از آموزههای دینی در آن سبك زندگی بسیار مهم و كلیدی است. در روایات ما این عبارت وجود دارد كه اگر كسى در ميدان جنگ نبوده باشد يا در دلش حديث جهاد نخواند، به گونهاى از نفاق زندگى را ترك میكند.۱
این شور و حماسهی زندگی مقاوم و جهادی را باید به عرصهی عموم علاقمندان انقلاب بكشانیم تا چهرهی زندگی را از اتراف و بیتفاوتی بزداییم. این مهم باید در نعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی اقتصادی متناسب با انقلاب اسلامی پیگیری شود و ما باید نظام تعلیم و تربیت اقتصادی خاص خودمان را برای مقاومت اقتصادی و جهاد اقتصادی، تبیین و طراحی و سپس اجرا كنیم.
بدیهی است اقتصاد مقاومتی بر پایه و اساس سرمایهی معنوی افراد و جامعه استوار است. بدون معنویت و سلامت معنوی، مقاومت شكننده است. مثال مهم اقتصادی در این زمینه، پرهیز از لقمهی حرام است. لقمهی حرام هر الگویی را كه از شیوهی زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی ارائه بدهید، بیاستفاده و بیفایده میكند. كسی كه شكمش از حرام پر باشد، پای هیچ مبارزه و مقاومتی حاضر نخواهد شد. لقمهی حرام مانند یك ویروس كشنده و خطرناك است كه ایمنی دستگاه تشخیص و عملكرد افراد را بهكلی نابود میكند. لذا یكی از اهداف اساسی ما باید این باشد كه مسیر لقمههای حرام و میزان آن را در اقتصاد كشورمان بررسی كنیم و سپس با كانونهای آن بهشدت مقابله نماییم.
مسألهی چهارم عبارت از این است كه نظام آموزشی ما متناسب با اقتصاد مقاومتی عمل كند. كاركرد نظام آموزشی آن است كه كودكان و نوجوانان و جوانان یك كشور را متناسب با شرایط و نیازهای تاریخی آن برهه تربیت كند. اما متأسفانه در كشور ما این اتفاق بهخوبی نمیافتد. به یك مثال از عملكرد آمریكا در دشمنسازی اشاره میكنم. وزارت دفاع آمریكا كتابی را در ۴۰۰ صفحه منتشر كرده كه موضوعات امنیت ملی آمریكا را در آن برشمرده و توضیح داده است. مخاطبان كتاب هم عموماً معلمان دبیرستانهای آمریكا هستند و از آنها خواسته شده تا ضمن بحثهای خودشان به این موارد هم اشاره كنند. یعنی آمریكایی كه مشكل امنیتی با همسایگان خود ندارد و اساساً خودش بحران ساز برای دیگران است، با استفاده از نظام آموزش و پرورش خود كاری كرده كه در ذهن جوانان و نوجوانان این كشور همواره دغدغهی امنیت اقتصادی و دشمنان اقتصادی مطرح باشد.
حال این سؤال مطرح است كه نظام آموزشی ما چه اندازه به دنبال جهادی بارآوردن مخاطبان خویش است و آیا اصلاً فكری برای این دارد كه فرزندان این مرز و بوم را جهادگر باربیاورد؟! ما نیاز داریم كه از سطح پیشدبستان برای این مسأله برنامه داشته باشیم. ما به شعر و داستان و كاریكاتورهایی احتیاج داریم كه كودكانمان را به این سمت هدایت كنیم. بنابراین توجه به نظام آموزشی و تربیتی در این عرصه بسیار مهم است.
مورد پنجم هم دربارهی نظام رسانهای و تبلیغاتی ما برای رواج آموزههای اقتصاد مقاومتی است. ما به نظام تبلیغاتی هماهنگ و منسجمی احتیاج داریم كه بتواند این آموزهها را از طریق رسانههای رسمی و غیر رسمی مختلف، بهخوبی و در بستهبندیهای مناسب به مردم عرضه كند؛ همانگونه كه در دوران دفاع مقدس به هر حال دستگاههایی مسئول كاری شبیه این كار بودند و برای آن فكر میكردند. بنابراین ما باید از ظرفیت همایشها، سخنرانیها، اینترنت، شبكههای تلویزیونی و رادیویی و حتی مجالس مذهبی و هیئات برای رسیدن به این مقصود استفاده كنیم.
مسألهی ششم، امكان واكنش سریع نظام اقتصادی ما در برابر حملات اقتصادی است؛ اینكه چقدر توان واكنش به كنشها و حملاتی را داریم كه به نظام اقتصادی ما وارد میشود و چقدر میتوانیم در این واكنش سریع استقامت داشته باشیم. اگر بحرانی پیش بیاید، تا چه میزان میتوانیم مصارف كشور را پایین بیاوریم؟ مردم تا چه اندازه و در چه مدتی میتوانند خودشان را با این تغییرات هماهنگ كنند؟ قوتهای ما در این زمینه میباید تكمیل و ضعفهایمان ترمیم شوند.
مسألهی هفتم، ایفای نقش پررنگ مردم در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی ماهیتاً اقتصادی مردمی است. دوباره به تعاریف ابتدای بحث برمیگردیم؛ اگر قرار باشد ما اقدام به نهادسازیهای موازی در اقتصاد مقاومتی كنیم، هیچ لزومی ندارد كه این نهادسازی را دولت انجام دهد، بلكه ضروری است كه مردم وارد این عرصه شوند تا از ورود رانتخوارها به اقتصاد جلوگیری كنند. الان كه بحث تحریمها و مشكلات مبادلهی پول مطرح است، نهادهای اقتصادی مردمی و سازمانهای مردمنهاد میتوانند نقش بسیار پررنگ و تعیینكنندهای داشته باشند. اگر ما فضا را برای حضور جوانان مؤمن و خلاّق ایران اسلامی در عرصهی اقتصادی فراهم كنیم، قطعاً تحولات مثبتی را در این عرصه شاهد خواهیم بود.
در زمان جنگ جهانی دوم، اقتصاددانهای معروف آمریكا در واحد اقتصادی وزارت دفاع این كشور برنامهریزی كردند كه چگونه میتوانند از شرایط موجود و ظرفیتهای مردمی برای جنگ استفاده كنند. امروز ما نیاز داریم كه یك بار مهارتهای مردم خودمان را كاملاً رصد كنیم تا دریابیم كه در روز مبادا مهارت چه كسانی برای این كشور به كار میآید و اگر كسانی چند مهارت دارند، كدام مهارتشان در اولویت استفاده قرار دارد.
به گمان من برای اینكه عملیات جهاد اقتصادی ما موفق باشد، باید بازیگران اصلی این اقتصاد را نه به صورت كلی، كه كاملاً جزئی تعیین كنیم. یعنی تقسیمبندی خود را از حالت مردم و مسئولین به یك تقسیمبندی تخصصی تبدیل كنیم كه شامل اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، دانشجویان، طلاب، دانشآموزان، معلمان و زنان خانهدار و همهی اقشار دیگر بشود.
مسألهی هشتم، لزوم توجه و دلجویی و حمایت دولت از فعالان اقتصادی است. اگر دولت در شرایط عادی از فعالان اقتصادی و از كشاورزان و كارگران و كارمندان حمایت كند، آن وقت میتواند انتظار داشته باشد كه آنها هم در روز مبادا به كمك كشور بیایند. اما اگر دولت آنها را رها كند و به مشكلات آنها اهمیتی ندهد و فقط به فكر خود باشد، دیگر توانی برای مقاومت در این اقشار نمیماند كه بخواهند در روز مبادا مقاومت كنند؛ چنانچه حضرت امیرالمؤنین علیهالسلام در نامهشان به مالك اشتر به این معنا اشاره كردهاند.
نكتهی نهم، تحرك دستگاه دیپلماسی كشور برای فعال كردن ظرفیتهای بالقوه و فرصتهای جهانی در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی در شبكهای پویا از اقتصاد جهانی معنادار میشود و كشف و بكارگیری و ساخت ظرفیت این شبكه برعهدهی ماست. جهانی شدن اقتصاد موجب شده تا مقاومت اقتصادی نیز تعاریف جدید به خود بگیرد، لذا ما نیازمند بازیگرانی خاص در عرصهی اقتصاد جهانی و بازی در لایههای مختلف آشكار و پنهان آن هستیم. همچنین لازم است تا گردآوری و استفاده از تجارب اقتصادی دیگر كشورها در زمینههای مشابه را مجدانه پیگیری كنیم. به هر حال ممكن است هر كشوری در یك برههای با مشكلات اقتصادی مواجه بوده باشد؛ اگر دستگاه دیپلماسی كشور این تجربیات را گردآوری كند و در اختیار فعالان و محققان اقتصادی بگذارد، این مسأله برای اقتصاد كشور بسیار راهگشا خواهد بود.
نكتهی دهم و پایانی، لزوم تبدیل بحث اقتصاد مقاومتی به گفتمان رایج در دانشگاهها، مراكز علمی و مجامع مذهبی است. همین صحبت كردن و گفتوگو پیرامون این موضوع و توجه به ابعاد مختلف آن، در سرعت حركت به سمت تحقق اقتصاد مقاومتی تأثیری بسزا خواهد داشت. این مسأله باید در كلاسهای درس و پروژههای علمی از محققان و نخبگان خواسته شود و از سوی استادان اقتصاد كه درد دین دارند یا حداقل آزاده و میهندوست هستند، جدی گرفته شود.
مجموعهی این مطالب، درآمدی بود بر مسألهی اقتصاد مقاومتی برای آغاز بحثهای علمی. البته مطالب هر بند نیازمند تفصیل و نقشهی راهی مشروح است كه با پیگیری دستگاههای مسئول در هر بخش، انشاالله ادامه مییابد.
دیدگاه شما