به گزارش سایت گرو به نقل از گروه ورزشی مشرق، هشتم آذر 1376 در فوتبال ایران روز خاصی است، روزی که حماسه ای تاریخی رقم خورد که هرگز اذهان مردم ایران یاد و خاطره اش را از یاد نخواهد برد.
در خصوص این روز و دیدار تاریخی ایران و استرالیا در ملبورن کریکت گزارش ها و مقالات زیادی نوشته شده و هر کسی از زاویه ای این دیدار را واکاوری کرده است. (روایت متفاوت مشرق را نیز می توانید در اینجا بخوانید)
اما شاید بد نباشد با هم سرنوشت مردان طلایی ایران در آن روز تاریخی را مرور کنیم:
احمدرضا عابدزاده: احمدرضا عابدزاده یکی از ارکان اصلی حماسه ملبورن بود. ستاره ای با عنوان عقاب آسیا پس از آن حماسه بیبدیل، در جام جهانی 1998 نیز تیم ملی ایران را همراهی کرد و در بازی برابر ژرمنها آخرین بازی ملی خود را در سال 77 انجام داد. عابدزاده در نهایت در سال 79 با قهرمانی پرسپولیس در لیگ آزادگان از پرسپولیس جدا شد و پس از پذیرفتن پست سرپرستی این تیم در مواجهه علی پروین با مالکان باشگاه ضربه سختی خورد و از آنجا به سایپا رفت.
او در دوازدهم اسفندماه سال 1380 دچار یک حمله شدید مغزی شد که او را تا آستانه مرگ پیش برد ولی به خواست خدا به زندگی بازگشت. رهبر حماسهسازان ملبورن، در 23 دیماه سال 1384 در حالی بازی خداحافظی خود را با پیراهن پرسپولیس برابر بایرن مونیخ در ورزشگاه آزادی انجام داد، که سالها بود فوتبال را کنار گذاشته بود.
عقاب آسیا پس از کنار رفتن از دنیای فوتبال در تیمهائی نظیر سایپا، استقلال اهواز و پرسپولیس به عنوان مربی دروازهبانها فعالیت کرد و در استیل آذین نیز مدت کوتاهی کمک مربی بود.
عابدزاده پس از پایان فوتبالش چند سالی در ایران مربیگری کرد و پس از آنکه طرح وی برای پرورش استعدادهای دروازه بانی در ایران مورد پذیرش فدراسیون فوتبل قرار نگرفت، راهی آمریکا شد تا در یک مدرسه فوتبال به عنوان مربی دروازهبانها فعالیت کند. فرزند یورگن کلینزمن، کاپیتان اسبق تیم ملی آلمان یکی از شاگردان عابدزاده بود.
احمدرضا با حضور استیلی در راه آهن دوباره به ایران امد و تا زمان جدایی استیلی وی هم به عنوان دستیار در راه آهن حضور داشت.
علی دایی: سوپراستار تیم ملی در آن سالها، کسی جز علی دایی نبود، مهاجمی که با جاهطلبی خاص خود گلهای فراوانی را برای تیم ملی ایران به ثمر رساند و خط حمله تیم ملی را برای سالهای سال بیمه کرده بود. مهاجم اسبق تیم ملی که در دیدار با استرالیا زمینهساز گل تماشایی خداداد عزیزی شد در دیدار با آمریکا نیز توانست مهدویکیا را صاحب یک موقعیت طلائی کند.
دایی پس از جام جهانی 1998 فرانسه، راهی تیم بایرن مونیخ شد و نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را پس از باخت دراماتیک مقابل منچستریونایتد با بایرن تجربه کرد. دایی پس از آن به هرتابرلین، الشباب امارات، پرسپولیس، صبا باتری و سایپا پیوست و به عنوان بازیکن-مربی توانست سایپا را به قهرمانی لیگ برساند.
علی دایی پس از حضور در دو جام جهانی و انجام 5 بازی ملی در نهایت در پایان جام جهانی 2006، از دنیای ملی خداحافظی کرد و بارکورد 109 گل در 149 بازی ملی، آقای گل فوتبال جهان لقب گرفت. او در مسیر رسیدن به این رکورد جاودانه، رکورد فرانس پوشکاش افسانهای را نیز شکست.
بیست و ششمین بازیکن برتر جهان در سال 1386 از سوی فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال، پس از قهرمانی سایپا سرمربی تیم ملی شد و در راه رسیدن به جام جهانی 2010، پس از شکست برابر عربستان در ورزشگاه آزادی به دستور مستقیم دولت وقت برکنار شد.
وی مدتی از فوتبال کناره گرفت و بار دیگر با پذیرش سرمربیگری پرسپولیس و کسب دو جام حذفی به دنیای فوتبال بازگشت. دایی پس از نایب قهرمانی در لیگ سیزدهم در پایان هفته هفتم لیگ 14 با یک کودتا از کار برکنار شد و جای خود را به حمید درخشان داد. وی در فصل جاری با صبای قم یکی از مدعیان جدی کسب قهرمانی و سهمیه آسیایی است.
دایی که اولین بازیکن آسیایی گلزن در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا است، به عنوان اولین ایرانی به عضویت کمیته فنی فیفا درآمد.
خداداد عزیزی: غزال تیزپای آسیا، لقبی بود که هواداران فوتبال به خداداد عزیزی دادند، همان ستارهای که با فرار زیبا و تماشائی خود حماسه ملبورن را تکمیل کرد. صحنه به ثمر رسیدن گل عزیزی، سالهای سال یکی از پرمخاطبترین صحنههای ورزشی ماندگار بود. هرچند این صحنه همچنان نیز برای هواداران فوتبال یک خاطره فراموشنشدنی است. عزیزی که سابقه کسب عنوان برترین بازیکن سال را در کارنامه داشت، یکی از ستارههای مثالزدنی آن روزهای تیم ملی محسوب میشد. غزال مشهدی تیم ملی همواره صراحت لهجه و رکگوئی مثالزدنی داشت و این امر او را در مقطعی که بلاژویچ سرمربی تیم ملی بود، از بازیهای ملی دور نگه داشت تا او با انتخاب برانکو باردیگر به ترکیب تیم ملی بازگردد و در رقابتهای انتخابی جام جهانی 2006 حضور داشته باشد.
خداداد عزیزی که در آن سالها در باشگاه کلن عضویت داشت، پس از جام جهانی 1998 در مسیر افت گام برداشت و پس از عبور از سان خوزه، النصر امارات، پاس تهران، آدمیرا واکر و عقاب به راهآهن رسید و کفشهای خود را آویخت.
عزیزی پس از خداحافظی از فوتبال توسط تیم ابومسلم به عنوان رئیس سازمان فوتبال انتخاب شد و بعد به مربیگری و در نهایت سرمربیگری تیم رسید، اما اختلافات او با مدیران باشگاه، صراحت لهجه و نتایج ضعیف تیم موجب شد تا در ابتدای لیگ 86 از سرمربیگری تیم اخراج شود. یکی از عجیبترین اقدامات او در دوران هدایت ابومسلم بیرون آوردن یکی از بازیکنان از ترکیب و دهنفره کردن تیم بود.
او پس از آن مدیر فنی تیم دسته اولی پیام خراسان شد و توانست این تیم را به لیگ برتر کشور بیاورد، او در هفتههای آغازین فصل 88-87 مربیگری این تیم را برعهده داشت که به دلیل مشکلات مالی تیم از فعالیت خود کناره گرفت.
خداداد پس از آنکه دوباره به ابومسلم برگشت و به عنوان مدیرفنی چند صباحی در این تیم ماند بازهم به اختلاف مدیریتی خورد و هم اکنون به عنوان سرمربی تیم شهرداری تبریز در لیگ دسته دوم کشور حضور دارد.
مهدی پاشازاده: پاشازاده یکی از ستارگانی بود که هیچگاه نتوانست آنگونه که شایستهاش بود، بدرخشد و در اوج بماند. او که به هر ترتیب جزو نسل طلایی 98 محسوب میشود پس از جام جهانی 1998 فرانسه از تیم ملی کنار رفت تا فقط 14 بازی ملی در کارنامه داشته باشد.
پاشازاده پس از حضوری ناموفق در دو تیم لورکوزن و فورتونا کلن، باردیگر به استقلال بازگشت. پس از سه سال حضور در ایران راهی اشتورم گراتز شد و سپس راهی راپیدوین شد و در نهایت به آدمیرا واکر پیوست و با پیراهن همین تیم بود که با عرصه باشگاهی وداع کرد و کفشهای خود را آویخت.
او با سرمربیگری تیم دوم آدمیرا واکر به عرصه مربیگری پا گذاشت و در ادامه به عنوان دستیار در تیم اصلی این باشگاه به فعالیت ادامه داد. پاشازاده در سال 2010 بار دیگر به ایران بازگشت و هدایت گسترش فولاد تبریز را به عهده گرفت و این تیم را به لیگ دسته اول آورد. سپس در شهرداری تبریز و آلمومینیوم اراک مشغول به کار شد و هم اکنون در دسته دوم با تیم فجر جم بوشهر حضور دارد.
پیروانی سپس هدایت استیل آذین و سنگ آهن بافق را بر عهده گرفت و هم اکنون به عنوان مدیر تیم های ملی با کی روش همکاری می کند.
کریم باقری: مرد بااخلاق فوتبال ایران بعد از یک دوره طولانی دوری در زمان سرمربیگری علی دایی به تیم ملی بازگشت اما با رفتن دایی او هم تیم ملی را ترک کرد. او سپس چند سال در پرسپولیس به فوتبالش ادامه داد تا این که از دنیای توپ گرد خداحافظی کرد. وی در اولین تجربه مربیگری خود به عنوان دستیار علی دایی در پرسپولیس مشغول به کار شد و پس از یک سال دوری از فوتبال امسال دستیار برانکو در لیگ پانزدهم است.
حمید استیلی: در تیم رویائی 98، حمید استیلی از جمله کسانی بود که حداقل در آن زمان از نظر تجربه، انگیزه و قابلیت فنی تقریبا بیرقیب بود. استیلی در جام جهانی 1998 نیز به همراه تیم ملی راهی فرانسه شد تا آن گل خاطره انگیز خود را وارد دروازه آمریکا کند و سالهای سال با خاطرات آن گل، با اشکهای لبریز از خنده و شادمانی پس از آن گل زندگی و افتخارها کند. استیلی که در سالهای آخر دوران ملی خود قرار داشت، در سال 2000 در حالی در آغاز مسابقات جام ملتهای آسیا بازوبند کاپیتانی را به علی دایی سپرد که در پایان این رقابتها با تیم ملی وداع گفت. آخرین بازی ملی استیلی برابر کره جنوبی با شکست به پایان رسید.
استیلی پس از حماسه ملبورن، پس از پنج سال بار دیگر راهی پرسپولیس شد تا فوتبال خود را پیراهن سرخپوشان پایتخت و پس از بازی با تیم سپاهان اصفهان در سال 83 کنار بگذارد و کفشهای را بیاویزد.
استیلی که در دوران مربیگری کم بدشانس نبود، عرصه مربیگری را با دستیاری آریهان، مصطفی دنیزلی و افشین قطبی آغاز کرد و در نهایت برای اولین بار در تیم استیل آذین طعم سرمربیگری را چشید و پس از آن به شاهین بوشهر رفت.
استیلی سپس در تاريخ 31 خرداد 1390 و پس از رد درخواست كميته فنی باشگاه پرسپوليس مبنی بر ادامه همكاری علی دایی با پرسپوليس؛ توسط این كميته به عنوان سرمربی انتخاب شد. این پرسپولیسی قدیمی اما دوران سختی روی نیمکت قرمزها داشت و در تاریخ 18 آذر 1390 پس از شکست مقابل استقلال در مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی، از مربیگری پرسپولیس کناره گیری کرد. وی در فصل قبل سرمربی و مالک تیم راه آهن بود و دوران سختی را چه از نظر مالی و چه فنی تجربه کرد. استیلی در لیگ پانزدهم پس از جدایی قلعه نویی از ملوان به عنوان سرمربی انزلیچیها انتخاب شد.
رضا شاهرودی: رضا شاهرودی یکی از خوشاستیلترین و درخشانترین چپپاهای دو دهه اخیر فوتبال ایران بوده است. این ستاره در رقابتهای مقدماتی جام جهانی 1998 یکی از ستارههای فیکس تیم ملی بود و از ارکان اصلی تیم ملی محسوب میگردید، که با مصدومیتی بیموقع از فوتبال ملی کنار رفت. وی پس از خلق حماسه ملبورن از حضور در جام جهانی 1998 بازماند و پس از آن فقط یکبار دیگر در جمع ملیپوشان قرار گرفت که سرمربی وقت تیم ملی را برای ادامه توجیه نکرد و او رسما از بازیهای ملی خداحافظی کرد.
شاهرودی که در آن سالها در عضویت تیم پرسپولیس بود، به دالیان چین پیوست تا پس از تجربه ناموفق خود در آلتا ازمیر ترکیه در سال 1997 بار دیگر لژیونر شود. اما شاهرودی به سالهای پایانی دوران حرفهای خود نزدیک شده بود و دیگر از وجه ستاره بودنش فاصله گرفته بود. او گرچه عملا در تیم دالیان و در غربت محض کفشهای خود را آویخت اما با این وجود در کارنامه او حضور در تیمهایی همچون پاسارگاد و پیکان نیز به چشم میخورد.
شاهرودی دوران مربیگری خود را در تیم داماش آغاز کرد و در تیمهائی همچون کوثر و استیل آذین نیز دستیار بود و مدتی هم دستیار پیروانی در تیم سنگآهن بافق بود. شاهرودی هم اکنون دستیار فرهاد کاظمی در سیاه جامگان مشهد است.
نعیم سعداوی: مدافع راست تیم ملی ایران در آن سال ها پس از پایان بازی در سال 83 به مربیگری روی اورد و به عنوان سرمربی صنعت نفت و شاهین بوشهر در فوتبال ایران کار کرد. نعیم سپس کمک مربی تیم امید ایران شد و در تیم های پرسپولیس و فولاد هم به عنوان دستیار حضور داشت. سعداوی در سالهای اخیر با مربیانی چون مجید جلالی، اسکوچیچ و حمید درخشان مشکلاتی هم داشته و کار به شکایت کردن هم رسیده است. وی هم اکنون در جایی مشغول به کار نیست و یکی از گزینه های جانشینی اسکوچیچ در فولاد به شمار می رود.
مهدی مهدوی کیا: ماندگارترین چهره فوتبال ایران در اروپا و بدون شک موفقترین آنها است. با خداحافظی مهدی از فوتبال نسل طلایی فوتبال ایران هم رسما تمام شد. درخشش مهدوی کیا در پرسپولیس و بازیهای تاثیرگذار او، آن هم در شرایطی که فوتبال ایران وضعیت چندان مناسبی نداشت، بیش از هر زمان دیگری فوتبال دوستان را به یاد جام جهانی 98 و نسل طلایی آن روزگار میانداخت.
مهدوی کیا پس از خداحافظی از فوتبال به همراه اولین مربی خود علی دوستی مهر تیم آکادمی کیا را راه انداخت و با این تیم نایب قهرمان تورنمنت نروژ شد.
مهدی در ابتدای فصل جاری و با حکم مدیران این باشگاه، به جمع اعضای کادر فنی تیم آماتور هامبورگ و همچنین تیم نوجوانان این باشگاه درآمد.
مهرداد میناوند: میناوند گرچه در آن حماسه تاریخی به میدان نرفت ، اما در مجموع از ارکان تیم ملی محسوب میشد و یکی از ستارههای نسل 98 بود. کمتر کسی همچون میناوند در ترکیب تیم ملی بود، بازیکنی با سرنوشتی عجیب. او با درخشش در لیگ قهرمانان آسیا اوج گرفت و به یکباره فرودی عجیب در انتظارش نشست. میناوند که در آن سالها عضو باشگاه پرسپولیس بود، پس از جام جهانی 1998 راهی اشتورم گراتس شد و در این تیم چند فصل نسبتا موفقی را داشت. میناوند با اشتروم 2 بار قهرمان لیگ اتریش و 2 سال حضور پیاپی در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرد.
او در ادامه به الشباب رفت و در بازگشت به ایران باردیگر پیراهن پرسپولیس را برتن کرد و عملا با پیراهن طلاییپوشان اصفهان از دنیای فوتبال خداحافظی کرد، گرچه نام راهآهن نیز در کارنامه او دیده میشود.
میناوند در سال 2003 آخرین بازی ملی خود را برابر دانمارک انجام داد و با انجام 67 بازی ملی و زدن 4 گل به کار خود با پیراهن تیم ملی پایان داد. وی در آخرین فعالیت خود به عنوان مجری اختصاصی یکی از سایت های ورزشی دیده شد!
علیرضا منصوریان: کاپیتان اسبق استقلال تهران، که یکی از بازیکنان ذخیرهای بود که در دیدار برابر استرالیا به میدان رفت، پس از آن بازی حماسی در جام جهانی 1998 تیم ملی را همراهی کرد و در پایان آن رقابتها با انجام 46 بازی و زدن 8 گل با پیراهن تیم ملی، از عرصه ملی کنار رفت. او پس از جام جهانی از استقلال جدا شد و به باشگاههایی نظیر سکودا، آپولون اسمیرنیس و سن پائولی پیوست، اما بار دیگر به آبیپوشان پایتخت ملحق شد و سالهای پایانی دوران حرفهای خود را در این تیم گذراند و قهرمانی در لیگ برتر را تجربه کرد.
ابتدا در همان استقلال کمک مربی بود و سپس عهدهدار سرمربیگری پاس همدان شد، اما با کسب نتایج ضعیف از کار برکنار شد. در ادامه به درخواست افشین قطبی راهی تیم ملی شد و پس از آن هدایت تیم ملی امید را برعهده گرفت تا با آن رسوائی فدراسیون، او نیز ناکام بماند. او پس از دستیاری کی روش هماکنون سرمربی موفق نفت تهران است.
ابراهیم تهامی: ابراهیم تهامی را با وقتکشی به یادماندنیاش و البته پاس گل طلایی اش به خداداد عزیزی در این دیدار به یاد می آورند. این مهاجم تکنیکی اهوازی از جمله ستارگانی بود که هیچگاه فوتبال حقش را ادا نکرد و او ماند و رویاهائی ناتمام.
سيد ابراهيم تهامي پس از جام جهاني 98 که فرصت حضور در آن را پيدا نکرد، ديگر ردپاي خاصي از خود در فوتبال ايران بر جاي نگذاشت. تنها فقط چند تجربه کوتاه مدت و نه چندان موفق در عرصه مربيگري به عنوان کمک مربي را پشت سرگذاشت. مهاجم مليپوش خوزستاني کشورمان، فوتبال خود را در تيمهاي جنوبي به ويژه استقلال اهواز سپري کرد. او در سال 75 به همراه سيروس نعمتينژاد به عنوان يار کمکي استقلال را در آسيا همراهي کرد. ابراهیم با حضور خود در زمین جریان بازی را تغییر داد و پاس گل دوم به استراليا و صعود ايران به جامجهاني يکي از ماندگارترين خاطرات مربوط به تهامي است. او در نهایت در اهواز و با پیراهن استقلال این شهر از فوتبال کنارهگیری کرد و مدتی هم در این تیم مربیگری کرد و درحال حاضر به عنوان کمک مربی در استقلال اهواز حضور دارد.
علی اکبر استاد اسدی: یکی از دوست داشتنی ترین بازیکنان تاریخ ایران به شمار می رود. وی که این دیدار آخرین بازی ملی وی محسوب می شود به همراه ایران به جام جهانی هم رفت اما فرصت بازی پیدا نکرد تا پس از آن با 51 بازی از تیم ملی وداع کند.
استاداسدی که با گل به خودی آفساید معروفش به عابدزاده در دیدار با ژاپن معروف شده است پس از دوران بازی که در ماشین سازی و ذوب آهن توپ زد به مربیگری روی آورد و مدرسه فوتبال هم تاسیس کرد. استاد اسدی سالها به عنوان دستیار در ماشین سازی و گسترش فولاد کار کرد و پس از آمدن رسول خطیبی کنار رفت.
جواد زرینچه: چند سال پس از پایان بازیاش در تیمهای رده پایین فعالیت کرد تا این که به عضویت هیات مدیره باشگاه استقلال درآمد. زرینچه در کار مدیریتی چندان دوام نیاورد و خیلی زود به دلیل پارهای اختلافات استعفا داد. وی فصل قبل دستیار قلعه نویی در استقلال بود و پیشنهاد دستیاری استیلی در ملوان در فصل جدید را نپذیرفت.
در تیم ملی سال 76 بازیکنان دیگری مانند نادر محمدخانی و علیرضا امامی فر و مجید نامجو مطلق هم حضور داشتند.
سرمربی (والدیر ویرا): عجیبترین چهره آن تیم عجیب و غریب کسی جز سرمربی آن یعنی بادوی فراموش نشدنی نبود. مربی گمنام برزیلی ولی خندانی که با حکم داریوش مصطفوی به جای محمد مایلیکهن در راس کادرفنی قرار گرفت و در سه بازی پرهیجان و نفسگیر ایران را راهی جام جهانی 1998 فرانسه کرد.
ویرا که نقشآفرینی او در آن بازی حماسی محدود به چند سطری است که دربارهی عدم دخالت او در شکل بازی تیم ملی نوشته شد، پس از این صعود تاریخی با تغییرات فدراسیون فوتبال، از تیم ملی کنار گذاشته شد و جای خود را به ایویچ سپرد تا تیم ملی بهتری ساخته شود ، نیمکتی که به ایویچ هم وفا نکرد!
سالها بعد ویرا در مراسم توپ طلای فوتبال به ایران بازگشت و درحالیکه هنوز دندانهای خرگوشی و لبخند زیبایش را همراه داشت جملاتی در باب آن لحظات استثنائی به زبان آورد.
ویرا پس از ایران تیم های زیادی عوض کرد و شاید معروف ترین تیم عمان بود که در بازی های آسیایی بانکوک موفق به شکست 4-2 ایران هم شد. وی در 10 سال اخیر در تیم های زیادی از مراکش گرفته تا کشورهای حوزه خلیج فارس سرمربیگری کرد و در آخرین تجربه خود در فصل گذشته لیگ دو ژاپن کیوتو سونگا را به مقام نهم رساند.
دکتر بیژن ذوالفقارنسب هم در آن سال دستیار ویرا بود.
دیدگاه شما