به گزارش پایگاه خبری گرو به نقل از
خبرگزاری صدا وسیما؛ یک دختر فرانسوی، طی شکوائیهای که تسلیم دادسرای تهران کرده از برنامههای عجیب شبانه در تهران پرده برداشته و از خود، به عنوان «قربانی سادهلوح» این برنامهها نام برده است.
او که 19 ساله است و «ژوزفا» نام دارد، در شکوائیه خود که به خط فارسی و در چهار صفحه نوشته است مدیرعامل یک شرکت تولید و پخش فیلم را به عنوان سبب اصلی «شوربختی» و «فریب» خود معرفی کرده است؛ ژوزفا که کمی فارسی میداند، گفت: یک وکیل دادگستری شکوائیه او را از زبان فرانسوی به فارسی برگردانده است.
در این شکوائیه ژوزفا نوشته است: ...چند سال پیش در فرانکفورت با یک جوان شرقی به نام «عبدالقدوس محمد» آشنا شدم. احساس شرقی و پایگاههای فکری شاعرانه این جوان مرا که در آن زمان بیش از 17 سال نداشتم، سخت تحت تأثیر قرار داد و زمانیکه از من تقاضا کرد با او به ایران بیایم زیر نفوذ کلمات سحرانگیزش آنچنان از جاذبههای عرفانی شرق متأثر بودم که بدون چون و چرا و بیآنکه حتی یک لحظه تردید کنم، همراهش ابتدا از فرانکفورت به پاریس نزد فامیلم رفتم و پس از چند روز توقف در پاریس به تهران آمدم.
محیطی که عبدالقدوس زندگی میکرد نه تنها محیطی که من میپنداشتم باید یک جامعه شرقی داشته باشد، نبود بلکه احساس کردم قدم به منجلابی گذاشتهام که زندگی ماشینی غرب با آن «سوئیچپارتیهایش» نیز اینچنین نکبتبار و کثیف نیست.
زندگی مجلل
ژوزفا در قسمتی از نامهاش پرده از برنامههای شبانه تهران برداشت: ...عبدالقدوس بهزودی گروهی از دوستان خود را با من آشنا کرد. در خانه زیبا و مدرن عبدالقدوس که خارج از تهران و روی یک تپه مشرف به باغ وسیع است عبدالقدوس با فیلمهای وقیح سکسی با مشروب و گاه با مواد مخدر از دوستان خود پذیرایی میکرد. در خانه مجلل این مرد شرقی حتی نشانهای از عرفان، جاذبههای فلسفی شرق و از پندارهای انسانی وجود نداشت و من که قربانی سادهلوح این برنامهها بودم به امید اینکه روزی آنچه را که از زبان عبدالقدوس در اروپا شنیده بودم، با چشم ببینم آرام آرام به فساد کشیده شدم.
هنگام نمایشهای فیلمهای سکسی عبدالقدوس و دوستانش آنچه را در فیلم دیده بودند، با من تجربه میکردند! من هرگز به این برنامه گردن نمینهادم ولی مشروب آنقدر به من خورانده میشد که تنها فردای آن روز میفهمیدم که چه کردهام و چه شده است. اعتراضات من به عبدالقدوس از همان شبهای آغاز برنامه شروع شد اما او که برای من یک فیلسوف بزرگ جلوه میکرد هر بار با جادوی کلام مرا مجبور به عقبنشینی میکرد.
کمکم من نیز به برنامهها عادت کردم چرا که در مقابل این برنامهها از یک زندگی کاملاً مرفه و سطح بالا برخوردار بودم. نزدیک به دو سال است که بردهوار قربانی شدهام و حالا چند روزی است که خود را از این زندگی جهنمی وارهاندهام.
ژوزفا در پایان شکوائیه خود تقاضا کرد عبدالقدوس تحت تعقیب قرار بگیرد؛ یک وکیل پایه یک دادگستری به وکالت از سوی ژوزفا پرونده شکایتی او را تعقیب میکند.